پس از ابلاغ محورهاى اصلى تبليغى، زمان اتخاذ شيوههاى گوناگون براى اقناع و ترغيب مخاطبان فرا مىرسد، كه حضرت نوح، با تلاش شبانهروزى بدان اهتمام ورزيد. از جمله
پس از مدتى كه از آزمايش شيوه دعوت انفرادى و مخفى گذشت، روش دعوت علنى، آشكار و با صداى بلند را در پيش گرفت و در هر موقعيت جمعى و اجتماع عمومى، رسالت خويش را به اطلاع مردم رساند.
در اين مرحله نيز از ابزارها و شيوههاى متنوع اقناعى بهره جويى كرد؛
ثُمَّ إِنِّى دَعَوْتُهُمْ جِهاراً؛(24)
آنگاه من آنان را آشكارا و به صوت بلند خواندم.
در اين مرحله، با توجه به عدم موفقيت دعوت آشكار و پنهان در مراحل سابق، تلاش كرد تا با جمع اين دو روش(25) و به كار بستن توأم آن دو در شرايط مناسب، اهداف عالى تبليغى را جامه عمل بپوشاند.
ثُمَّ إِنِّى أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً.(26)
تا اينجا در مراحل گذشته، خطابها متوجه عقل و خرد مردم بود. و چون اين نداها، خطابها و هشدارها كارگر نيفتاد و قوم نوح بر ضلال و تباهى عقيده خود باقى ماندند، نوح شيوهاى ديگر را اتخاذ كرد، كه عبارت بود از؛ خطاب به وجدان و روح خداداد و فطرت حقجوى مخاطبان. او از اين طريق سعى كرد وجدان خفته آنها را بيدار و ضمير ناخودآگاهشان را متوجه ذات لايزال و قادر متعال سازد؛
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً....(27)
و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است. بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد.
دقت در اين آيهها و مقايسه آنها با آيات ديگر نشان مىدهد كه داراى لحنى آميخته با عاطفه و شعور باطنى است و تنها حاوى استدلال عقلى نيست.