وَيا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجْرِىَ إِلّا عَلَى اللَّهِ؛(31)
و اى قوم من، بر اين رسالت از شما مالى درخواست نمىكنم. مزد من جز بر عهده خدا نيست.
وَما أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِىَ إِلّا عَلى رَبِّ العالَمِينَ؛(32)
و بر اين رسالت اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
شكى نيست كه اين سخن، كه يكى از اصول كلى دعوت انبيا و مبلّغان است، در صافىشدن مسير دعوت از شايبههاى مادى تأثير بسزايى دارد، و از سويى طمعورزان را از نفود به قلمرو دعوت الهى باز مىدارد. وقتى گفتار پيامبر در كنار كردار و سلوك او بيانگر مزد نخواستن او در ازاى تبليغ دين بود، انديشههاى خالى از غرض و دلهاى عارى از مرض، به پذيرش آن دل خوش مىدارند و معاندان حربهاى كارا را ازدست مىدهند.
جالب آن كه حضرت نوح، علاوه بر اين، اعلام مىكند كه در مسير دعوت الهى حاضر به هيچ سودايى نيست، و پاسخى كوبنده به اشراف پر توقّع قومش مىدهد كه مىگويند، به اين شرط به تو مىگرويم كه مؤمنان ضعيف و تهيدست را از گرد خود برانى:
وَما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَلكِنِّى أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ.(33)
از جلوههاى مهم نصح و خيرخواهى، ترغيب انسانها با روشهاى گوناگون است كه در تبليغ نوح مشهود است. هرچند دعوت نوح بهسان بسيارى از مبلّغان الهى ديگر با انذار شروع مىشود، عنصر تشويق و بيان بشارت نيز در آن بسيار ديده مىشود، بهويژه آن كه انذار نه به مفهوم ترساندن (تخويف) بلكه به معناى هشدار دادن و آگاهانيدن و پرهيز دادن از خطر است و با ترغيب و تبشير منافاتى ندارد؛ گاهى اين تشويق با بيان نتايج اخروى ايمان و عمل صالح همراه بوده است، مانند:
أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ * يَغْفِرلَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً؛(34)
كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد، و مرا فرمان بريد. تا برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و اجل شما را تا وقتى معين به تأخير اندازد.