حتى در خطاب به خدايان دروغين مشركان و بتها، شبيه آن پرسشها را مطرح مىكرد و مسلم است كه اين پرسشهارا به منظور تنبّه مشركان اظهار داشته است:
فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَلا تَأْكُلُونَ * ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ؛(27)
پس پنهانى به سوى خدايشان رفت و به ريشخند گفت: آيا غذا نمىخوريد؟ چرا سخن نمىگوييد؟ گاهى نيز از چرايى و علت پرستش بتها پرسش مىنمود؛
إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً * إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَتَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَلايُبْصِرُ وَلايُغْنِى عَنْكَ شَيْئاً؛(28)
او پيامبرى بسيار راستگو بود، چون به پدرش گفت: پدر جان، چرا چيزى را كه نمىشنود و نمىبيند و از تو چيزى را دور نمىكند، مىپرستى؟
اين پرسش نيز حاوى استدلالهايى محكم و استوار است. و آخرين مورد اين كه چون باشجاعت دربرابر تماميت كفر و شرك ايستاد، فرمود:
فَأَىُّ الفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(29)
پس اگر مىدانيد، كدام يك از ما دو دسته به ايمنى سزاوار تر است.
ازجمله پيامدها و فوايد اين پرسشها كه در برخى موارد به صورت پىدرپى ومتوالى طرح و القا مىگرديد، اين بود كه پايههاى سست باورهاى شركآميز بهلرزه مىافتاد و فرصت براى طرح پيامهاى توحيدى فراهم مىآمد.
بهعنوان نمونه، درمحاجّه مذكور در سوره انبياء، پس از فرو ريختن كاخ سست بنياد اعتقاد شرك، فرمود:
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمواتِ وَالأَرضِ الَّذِى فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ؛(30)
گفت: بلكه پروردگار شما خداى آسمانها و زمين است كه آنها را پديد آورده است و من بر اين واقعيت از گواهانم.
همچنين در احتجاجى كه در سوره مريم دربرابر عمو يا پدر دارد، پس از طرح پرسشهايى مستدل و تكان دهنده، شروع به القاى پيام مىكند؛
يا أَبَتِ إِنِّى قَدْ جاءَنِى مِنَ العِلْمِ ما لَمْيَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِى أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيّاً؛(31)