از طرفى، در قرآن با چهرههاى متنوع اسوههايى آشنا مىشويم كه هر يك داراى صفات و شرايط ويژهاى بوده، و روشهاى متعدد تربيتى و تبليغى را آزموده و براى هدايت مخاطبان به كار بستهاند.
قرآن گاهى اسوه تمام عيار و همه جانبهاى چون رسولخدا(ص) را معرفى و توصيف مىكند:
(لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)(6)
و گاهى اسوه چند جانبه و حاوى ويژگيهاى مطلوب در زندگى دنيوى و اخروى، مانند حضرت نوح و ابراهيم :
(قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْراهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَءاؤُا مِنْكُمْ وَمِمّا تَعْبُدُونَ...)(7)
و زمانى اسوه يك جانبه در زمينهاى خاص را مانند طالوت، اسوه فرماندهى:
(وَقالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً).(8)
قرآن، گاهى از ميان مردان اسوهاى معرفى مىكند مانند ادريس و داود و... :
(وَاذكُرْ فِى الكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً)(9)
و زمانى از ميان زنان برجسته و تاريخ ساز :
(يامَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلى نِساءِ العالَمِينَ).(10)
قرآن كريم در مقام قوه جاذبه و معرفى ملكه عفاف، هم تمثيل از مرد مىآورد و هم از زن، يوسف و مريم... هم يوسف مبتلا شد و در اثر عفاف نجات پيدا كرد و هم مريم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات يافت.(11)
اسوه قرآنى گاه از ضعيفترين اقشار جامعه ظهور مىكند، چون موسى، ايوب، هود و... و گاهى از درون دربار پادشاهى مانند سليمان، مؤمن آلفرعون و آسيه و....
پارهاى از اسوههاى قرآن مانند مؤمن آلفرعون و اصحاب كهف، در مدتى كوتاه به دعوت اسلام پرداختهاند و پارهاى چون نوح و لقمان، دهها سال و حتى قرنها بدين مأموريت اشتغال داشتهاند.
برخى از ايشان مانند سليمان در آسايش و برخى ديگر در سختى و رنج بسيار به دعوت پرداختهاند مانند يوسف در زندان عزيز مصر و پيامبر اسلام تحت فشار مشركان.
در فرهنگ قرآن، همچنين گاهى فرد به عنوان اسوه معرفى مىشود و گاهى جماعت و گروهى به مثابه الگوى دستهها و جماعتها به جامعه انسانى نشان داده مىشود، جماعتهاى نمونهاى چون اصحاب كهف :
(إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدًى)(12)