براى رعايت كرامت انسانى و با هدف نفوذ در دل آنان، مبلّغ بايد به گفتار صميمى و دلپذير روى آورد، لوط همواره از آغاز دعوت تا زمانى كه اندك اميدى به هدايت مخاطبان مانده بود، با نرمخويى و دلسوزى و خير خواهى بر خورد مىكرد؛
إِذ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ * إِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ؛(8)
آنگاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: آيا پروا نداريد؟ من براى شما فرستادهاى درخور اعتمادم. از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد.
وقتى او را تهديد به اخراج از شهر مىكنند تنها از عملشان اظهار ناخشنودى مىكند اما بهخود آنها تندخويى نمىنمايد:
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ المُخْرَجِينَ * قالَ إِنِّى لِعَمَلِكُمْ مِنَ القالِينَ؛(9)
گفتند: اى لوط اگر دست بر ندارى قطعاً از اخراج شدگان خواهى بود، گفت: بهراستى من دشمن كردار شمايم.
يكى از شيوههاى ظريف و درسهاى مفيد دعوت لوط اين است كه پس از نهى و بازداشتن مكرر و جدى آنها از زشتىهاى اخلاقى، آنها را به كار معروف و پسنديده راهنمايى مىكند؛ وقتى با هجوم خشونت آميز قوم خطا كار براى اعمال زشت مواجه مىشود كه حتى به مهمانان او نيز رحم نمىكنند، مىگويد:
قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِى هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلا تُخْزُونِ فِى ضَيْفِى؛(10)
لوط گفت: اى قوم من، اينان دختران منند. آنان براى شما پاكيزهترند. پس از خدا بترسيد و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنيد.
شايان ذكر است كه در اينجا موضوع و مصداق مورد بحث شايد حايز اهميت زيادى نباشد و آنچه مهم است شيوه برگرفته از اين آيه است، بدين معنا كه با سلب عادات و صفات زشت ورفع وضعيتهاى نامطلوب، نماياندن عادات و صفات نيكو ضرورت دارد، و بايد كام تشنه انسان را همواره سيراب داشت و خلأهاى موجود را جبران كرد، همانگونه كه اصل نفى خدايان متعدد (لا إله) با معرفى خداى واحد (إلّاالله) همراه است.