يوسف فرزند يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم(ع) از پيامبران بنىاسرائيل و از انبياى عظام الهى است كه پس از تحمل محنتها و آزمايشهاى فراوان به مقام نبوت و حكومت رسيد و علىرغم اين فشارها و محنت ها در تمام مراحل زندگى ذرهاى به گناه و انحراف ميل نكرد و ستايش بليغ خداوندى را نصيب خود نمود.
زيباترين داستان قرآن و به تعبير خود قرآن
يوسف، به حقيقت تبلور كامل تمام فضايل اخلاقى و انسانى است. در شخصيت او همه خصال نيكو از مهر و عفو و تواضع گرفته تا توكل، عفت، ورع، امانت و تدبير نه تنها جلوه گر كه شعلهور است؛ اما در زندگى او و به فرا خور شرايط پيش آمده، صفاتى چند مانند عفت، امانت و مديريت او ظهور بيشترى داشتهاند. بر اين اساس او را مىتوان اسوه عفت و امانت معرفى كرد تا به شكلى صفات ديگر او را نيز در بر گيرد؛ عفت، نماينده صفات باطنى و امانت، در برگيرنده فضايل اجتماعى او.
اساسىترين محور در تبليغ يوسف، حضور بارز تفكر توحيد در تمام مراحل و لحظات زندگى پر فراز و نشيب اوست. او در سختى و راحت، گرفتارى و آسودگى همواره بر خدا تكيه داشت و هيچ تكيه گاه ديگرى اختيار نكرد. اين خدا محورى و اتكال به ذات لايزال الهى از سويى در گفتار نغز او موج مىزند و از سويى چون خورشيدى نورگستر، تمام اعمال و رفتارهاى او را نيز تحت پوشش قرار داده است.
بنابراين او هم در قول و هم در عمل، مبلّغ شايسته توحيد بود؛ براى نمونه، گفتار او سرشار از ياد و شكر خداست؛
إِنِ الحُكْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِيّاهُ... ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ... قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ... قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا... ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ