يوسف(ع) علاوه بر شيوههاى عملى و غير مستقيم، روشهاى دقيق و ظريف را براى زمينهسازى مؤثرتر دعوت توحيدى و نفوذ در دل مخاطبان در پيش مىگرفت تا پيام محورى تمام نبوتها و رسالتها يعنى توحيد را به آدميان برساند.
اين روشها عبارتند از:
يوسف صديق در كناره گيرى از گناه و مقاومت دربرابر شرايط، چيزى جز رضايت الهى را در نظر نداشت، اما دربرابر تهمت و بدبينى ايجاد شده در اثر جوسازى همسر عزيز مصر، خود را موظف به دفاع از شخصيت و كرامت خود و اثبات صداقت و پاكدامنى خويش مىدانست، تا راه را براى دعوت الهى خود هموار و موانع نفوذ در دلها را بر طرف سازد، چراكه وجود نقاط ضعف و اتهامات، چه درست و چه نادرست، در مورد مبلّغان باعث تيرگى فضاى تبليغى و عدم وصول پيام دعوت به اعماق جان مخاطبان مىشود؛ ازاينرو، علىرغم آن كه عزيز مصر پس از بررسى ماجرا يوسف را به روىگردانى و فراموشى آن سفارش و زليخا را خاطى معرفى مىنمايد و زليخا نيز در حضور زنان دربارى به پاكى و بى گناهى يوسف اعتراف مىكند.
يوسف به اين ميزان از برائت و ثبوت بىگناهى اكتفا نمىكند، چرا كه شايد موضوع هنوز در سطح جامعه و عموم مطرحنشده و يا از پادشاه (فرعون وقت) مخفىمانده است؛ از اين رو، زمانى كه پس از چندين سال تحمل شرايط سخت زندان مأمور آزادى به نزد او مىرود، برخلاف عادت معمول زندانيان - كه مشتاقانه براى رهايى لحظهشمارى مىكنند - براى آزادى خود شرطى معين مىكند كه حاصل آن اثبات و اعلان برائت كامل اوست:
قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللّاتِى قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّى بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ؛(26)
يوسف گفت: نزد آقاى خويش برو و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خويش بريدند، چگونه است؟
زيرا پروردگار من به نيرنگ آنها آگاه است.
بار ديگر موضوع را با آن زنان در ميان مىنهند و ايشان برائت بى ترديد يوسف را اذعانمىنمايند.
قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ؛(27)
زنان گفتند: منزه است خدا، ما گناهى بر او نمىدانيم.