اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
يعنى آيا زشتى اعمالتان را در حق يوسف و برادرش مىدانيد؟ و پيش از پايان سخن عذرى نيز بر ايشان طرح
كرد كه شما جاهل بوديد و زشتى اين كار را نمىدانستيد. پس توبه كنيد و اين كلامى پر از شفقت و نصيحت
بود نه با عتاب و سرزنش، و چنان كه اخلاق انبياست، او حق خدا را بر حق خويش برگزيد.(23)آنگاه، انتقال يوسف از اين موضوع به ياد خدا جالب توجه است؛ هنگامى كه ايشان يوسف را شناختند، چنين
گفت:قالَ أَنَا يُوسُفُ وَهذا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ
فَإِنَّ اللَّهَ لايُضِيعُ أَجْرَ المُحْسِنِينَ؛(24)گفت: آرى من يوسفم و اين برادر من است. خدا بر ما منت نهاده است. به راستى كسى كه تقوا و صبر پيشه كند،
خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمىكند.همچنين پس از اعتراف برادران به خطا و خيانت بزرگشان، بدون هيچ قدرتنمايى و رجزخوانى و توبيخ، با
كمال مهر و عطوفت مىفرمايد:قالَ لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اليَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ
ألْرّاحِمِينَ؛(25)گفت: امروز بر شما سرزنشى نيست. خدا جملگى شما را مىآمرزد و او مهربانترين مهربانان است.در اينجا نيز در آخرين جمله، آنها را به رحمت و غفران الهى توجه مىدهد.