محور نهم: هماهنگى با مخاطبان در معيشت
قبلاً يكى از شيوههاى مبتنى بر اصل پاىبندى به حقيقت را بيان محدوده وظايف و اختيارات مبلّغدانستيم كه تأكيد بر جنبه بشرى پيامبر، در رأس آن موارد بود. پيامبر اكرم ازآنجا كه مىخواهد به
عنوان اسوهاى تمام عيار و هميشگى براى انسانها هدايتگر آنها باشد و ايشان را به پيروى خود، دلگرم
و تشويق كند، همانند ساير انسانها زندگى كرده و از هرگونه تعيّن و تشخّص كه موجب فاصله گرفتن
مخاطبان از او گردد خوددارى مىكند؛ چهاين كار موجب سوء تفاهمى مىشود كه انسانها را از پيروى
او باز مىدارد و يا در آن مرّدد مىسازد. بهعبارت ديگر، اگر مردمان، پيامبر را اسوه واقعى خود در
زندگى نبينند، او را اسوه حيات معنوى خويش قرار نخواهند داد. شايان توجه است كه در مفهوم اسوه، تساوى
نيز بخشى از معناست؛
تناسب شيوه زندگى ميان اسوه و متأسى، يكى از ابعاد ضرورى هماهنگى ميان آندو است... و اساساً فاصله
سطح و شيوه زندگى افراد، از جمله موانع ايجادرابطه ميان انسانهاست و نظر به اين كه در تبليغ ايجاد
رابطه ناگسستنى غيرقابل اغماض است، اسوهها بايد در جهت هماهنگى شيوه زندگى خود با تودهها
بكوشند.(86)بهعنوان نمونهاى از اين شيوه كلى در سلوك پيامبر، حكايت زير جلب نظر مىكند:از طريق عامه نقل شده كه پيامبر با گروهى در سفرى بود. فرمان داد گوسفندى را ذبحكردند. يكى از آنان
گفت: ذبح گوسفند با من.
ديگرى گفت پوست كندنش بامن. وديگرى طبخش را به عهده گرفت. رسولخدا نيز فرمود:وَ عَلَيّ جمعُ الحَطَبِ (گردآورى هيزم بر عهده من.) گفتند: اى رسولخدا، ما بهجاى شما اينكار را
مىكنيم. فرمود: مىدانم كه شما مىتوانيد اين كار را بهجاى من انجامدهيد. اما من تمايز و
جدابودن از جمع را نمىپسندم و خداوندنيز بنده متميّز و تافته جدا بافته از جمع و انگشتنما شدن را
دوست نمىدارد. پس برخاست و به جمع هيزم پرداخت.(87)پرهيز از انگشتنما شدن و برترىطلبى در ميان انسانها، موضوع پراهميتى است كه بسيارى از دعوت
پيشگان از آن غافلند.