محور دوم: دعوت بر اساس بصيرت
در دعوت هيچ پيامبر الهى، از جهل و غفلت و عوامفريبى اثرى نيست و هر چه هست بر پايه آگاهى و بصيرتباطنى بنا شده است. اگر زرمداران و زورمندان عالم براى باقى ماندن بيشتر بر مسند دنيوى به جهل و غفلت
و فريب مردم تكيه مىكنند، در مرام انبيا، بالعكس، جزآگاهى و علم و بصيرت مطلوب نمىباشد و گرايشى
كه مستند به شناخت و معرفت دل نباشد، پوچ و متزلزل شمرده مىشود. تاريخ اسلام مملو از رشادتها و
جان نثارىهاى كسانى است كه آگاهانه اسلام را پذيرفته و در راه آن تن به خطر دادهاند و تا سر حد جان
بر آن پاى فشردهاند.از اين روست كه پيامبر طريقه و استراتژى خود و پيروانش را در دعوت آگاهانه به سوى خدا خلاصه مىكند:قُلْ هذِهِ سَبِيلِى أَدْعُوا إِلىَ اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِى؛(21)بگو: اين است راه من، كه من و هر كس پيروىام كرد، با بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم، در اين محور،
شيوههاى عملى و جزئى از اين قرارند:محور دوم دعوت پيامبر اسلام بر پايههاى زير استوار است:
1 . استدلال منطقى و فطرى
گفتارها و حتى برخى كردارهاى نبى گرامى اسلام در طول زندگى پرحادثهاش مشتمل بر استدلالهاى متينو برهانهاى فطرت پسند است. پيامبر با اين استدلالها آهنگ متزلزل ساختن ساختار پوچ عقايد مشركان
را داشته و از طريق بيدار كردن فطرت پاك آدمى، سعى در آمادگى او براى پذيرش حقيقت مىنمايد؛ گاهى
وجود خداوند را براى خلقت آسمان و زمين غير قابل ترديد مىشمرد:أَفِى اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّمواتِ وَالأَرضِ؛(22)آيا در وجود خدايى كه آفريننده آسمانها و زمين است ترديدى وجود دارد؟! و گاهى خدايان دروغين را از آفرينش مگسى عاجز مىداند:إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا
لَهُ؛(23)كسانى را كه جز خدا مىخوانيد حتى مگسى نمىآفرينند، هرچند براى آن اجتماعكنند.
و گاهى وجود خدايان متعدد را مايه تباهى هستى مىشمرد، در حالى كه نظام آسمان و زمين بس استوار و
متقن است.لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلّا اللَّهُ لَفَسَدَتا؛(24)اگر در آسمانها و زمين خدايانى جز الله بودند جهان به تباهى كشيده مىشد.