2 . شروع دعوت از خانواده و نزديكان
در ميان همه مردم، بستگان هر مبلّغ پيش از ديگران با پيام دعوت آشنا مىشوند. قرابت قومى نيز باعثنزديكى افكار مىشود. پس امكان اقناع آنان بيش از ديگران وجود دارد. بهعلاوه آن كه، قرآن مسؤوليت
هدايت، ارشاد و كمك به خانواده را لازمتر از هدايت و يارى ديگران مىشمرد؛ (14)
از اين روست كه نخستين مؤمن به رسالت پيامبر(ص) همسر او خديجه است و دومين، پسر عم و دست پرورده دامان
نبى، على بن ابىطالب، كه مسلماً اين قرابت و خويشى، هرگز از ارزش و عمق ايمان آن دو نمىكاهد. اين
شيوه ضمن آن كه چتر حمايتى نسبتاً كارسازى را براى پيامبر فراهم مىكند، پاسخگوى برخى از شبههها و
انتقادهاى محتمل نيز است.
پس از افراد خانواده و بستگان نزديك، نوبت به بستگان و خويشان دورتر مىرسد كه پيامبر در مرحله
انذار عشيره به دعوت آنها پرداخت و براى اقناع آنان، تلاشى وسيع صورت داد. عباس زرياب در اين باره
مىنويسد:بنابر آنچه از مجموع روايات مختلف برمىآيد، حضرت، بزرگان قريش را دعوت كرد و از رسالت خود با ايشان
سخن گفت و گويا گرچه هيچكدام اين دعوت را نپذيرفتند، اما سخنى درشت نيز به او نگفتند، جز ابولهب
عمّ پيغمبر كه خطاب به بنىهاشم گفت: اىپسران عبدالمطلب ! اين زشت است، پيش از آن كه ديگران جلو او
را بگيرند، شما جلوش را بگيريد. زيرا اگر در آن وقت كه ديگران بخواهند او را بگيرند، شما او را
تسليمكنيد، تن به خوارى دادهايد، و اگر بخواهيد از او پشتيبانى كنيد كشته مىشويد. ابوطالب گفت:
به خدا تا زنده هستيم از او پشتيبانى خواهيم كرد.(15)