در بخش ديگرى از روايت بالا چنين بيان مىكند:
پادشاه اين سرزمين همسرى فاسد داشت كه هر از چندى در غياب پادشاه به كرسى قضاوت مىنشست و مرتكب حق كشى و جناياتى مىشد. خدا الياس را برانگيخت تا ايشان را به عبادت خداى يكتا دعوت كند، پس او را تكذيب كردند....(8)
تاريخ تبليغ و تربيت نشان داده است مقايسه و تحريك وجدان در پى آن مىتواند در اقناع و تشويق مخاطبان به اظهار عكس العمل بسيار مفيد باشد. مقايسه دو موضوع، كه در فطرت مخاطب ارزيابى و ديدگاه مشخصى از آن وجود داشته باشد چون باعث انگيزش درونى انسان مىگردد، موجب دستاوردهاى قابل توجهى مىگردد.
الياس پيامبر، با عنايت به گرايش باطنى انسان به يگانه پرستى و اشمئزاز فطرى او از شرك، خداى يكتا را در يك طرف و بعل (بت مورد عنايت قوم) را درسوى ديگر مقايسه قرار مىدهد، طورى كه چون نتيجه و فرجام مقايسه نزد مخاطب سليم الفطره روشن است، پس از مقايسه، دعوت به نتيجه مطلوب كه اقناع مخاطب است نايل مىشود؛
أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الخالِقِينَ؛(9)
آيا بعل را مىپرستيد و بهترين آفرينندگان را وا مىگذاريد؟
بنابر اين بعل كجا و پروردگار صاحب اختيار اولين و آخرين كجا!
و بنا به قول شريف اميرمؤمنان ماللتراب و رب الارباب؟!
بررسى روايات موجود درباره سيره تبليغى الياس نشان مىدهد كه حاكمى فاسد و جبار بر جامعه الياس حكومت مىكرده و مانع فعاليتهاى ارشادى و ترويج ايمان و فضايل مىشده است. در چنين شرايطى بهطور طبيعى، جبهه كفر با اتكا به اقتدار حاكميت در موضع قدرت بوده و جبهه ايمان دچار ضعف مىگردد و تنها راه درست، مقاومت و تحمل اميدوارانه دربرابر سختىها و فشارها و اهانتهاست تا مگر مصلحت الهى بر تقويت نيروى مؤمنان تعلق گيرد؛
فبعث الله الياس النبى يدعوهم الى عبادة الله فكذبوه و طردوه و اهانوه و اخافوه و صبر عليهم و احتمل اذاهم و دعاهم الى الله تعالى فلم يزدهم الا طغياناً فَالَىالله على نفسه ان يهلك الملك و الزانية ان لم يتوبوا اليه؛(10)