سخن از خاتم انبيا و سرور رسولان و نگين انگشترى رسالت است؛ او كه اسوه اسوههاى قرآن بوده و پيامبران و مصلحان، جملگى چشم به رسالتش دوخته و اميد به نجات جهانيان به دست او داشتهاند؛
پيامبرى كه خداى تعالى بعثتش را منّتى بزرگ بر انسانها شمرد:
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلى المُؤْمِنِينَ إِذ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ.... (2))
واخلاقش را بس عظيم دانست (وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ(3))، و در مسير هدايت آدميان، دلسوز و حريص معرفىاش فرمود.
(لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ(4)).
او را حق تعالى ختم رسولان قرار داد، چرا كه شيوههاى دعوت و تبليغ را بدو كامل كرد و فضايل و ارزشهاى انسانى را به كمال در وجودش بنهاد و او را اسوه تمام انسانها و الگوى جمله پيروان حق قرار داد؛ پس او هم تمام كننده رسالتهاست و هم كامل كننده فضيلتها.
در مقام منيع او بس كه خداى تعالى به جانش سوگند ياد كرد، لَعَمْرُكَ إنَّهُمْ فِى سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ.(5)
در اين باره از ابن عباس نقل شده كه گفت:
خداى تعالى موجودى را گرامىتر از محمد(ص) نيافريده و لباس هستى نپوشانيد، من نشنيدهام كه خداوند جز به وجود گرامى او به كس ديگرى سوگند ياد كرده باشد.(6)
همچنين او يگانهاى است كه به مقام دست نيافتنى (7) نايل آمد و ارض و فلك و انس و ملك را در هستى، وامدار خويش قرار داد.
از حيث كمالات تبليغى نيز او جامع همه فضايل تبليغى است؛ اوست كه روحيه رحمت، صفت صفا، شيمه شفقت و خصلت خلوص در وجود پر بركت و شخصيت با عظمتش موج مىزند.