اصلا قرآن بقاى خودش را مديون همين سه جهت است :
مطلبش زبان فطرت بشر است با عباراتى در نهايت فصاحت و بلاغت بيان شده و دستور اكيد صادر شده كه قرآن را با قرائت و آهنگ لطيف بخوانيد كه حتى در تعبيرات احاديث ما كلمه ( غنا ) دارد :
( تغنوا بالقرآن ) ( 1 ) يعنى قرآن را ساده نخوانيد با آهنگ بخوانيد . اين با آهنگ خواندن دستورى است كه از پيغمبر اكرم و ائمه اطهار رسيده و آنها بر اين اساس عمل مى كردند . خود ائمه اطهار قرآن را با لحن و آهنگ خوش مى خواندند . هم درباره امام سجاد عليه السلام و هم درباره امام باقر عليه السلام اين روايات هست كه گاهى در خانه خودشان با صداى بلند و با آهنگى چنان لطيف قرآن مى خواندند كه مردم كوچه كه مىآمدند عبور كنند آنجا مى ايستادند و گاهى اين آهنگ آنقدر سقاها ( 2 ) را جذب مى كرد كه با آن مشك سنگينى كه به دوششان بود همان طور مى ايستادند كه بشنوند و استماع كنند .
بيشتر احتمال مى دهند كه مقصود اين باشد كه ما قرآن را با عباراتى فصيح و ساده و روشن ( نازل كرديم ) ( للذكر ) براى اينكه شما ( متذكر و متنبه بشويد ) . بعضى مثل مجمع البيان مى گويند ( للذكر ) يعنى ( للحفظ ) كه حفظ كنيد ضبط كنيد . و قرآن از كتابهايى است كه آمادگى اش براى حفظ شدن از هر كتاب ديگر بيشتر است .
عجيب است ! شعر را مى شود حفظ كرد و قرآن شعر هم نيست نثر است . يك كتاب نثر در دنيا نمى توان پيدا كرد كه بشود چهار صفحه اش را حفظ كرد و قرآن در اثر آن سلاست فوق العاده اى كه در عبارات و كلماتش هست ( اين خاصيت را دارد ) . وقتى كه كلمات خيلى سليس باشد ( زود حفظ مى شود ) . شما در خود شعرها مى توانيد امتحان كنيد .
1 . مقدمه مجمع البيان
صفحه
الفن السابع . 2 . آن وقت كه در مدينه لوله كشى نبوده
بلكه آب جارى هم نبوده
چاه بوده و سقاها مى رفتند آبها را از
چاهها مى كشيدند و به خانه هاى مردم مى بردند .