آيه بعد مربوط به انسان است :
( " هو الذى خلقكم فمنكم كافر و منكم مومن " )
اوست كه شما را آفريده است تا اينجا كه آفريده شده ايد همه يك گروه هستيد اما بعد از آفرينش به حكم آنكه موجودهايى مختار و آزاد در انتخاب فعل هستيد دو گروه مى شويد :
گروهى كفر و گروهى ايمان را انتخاب كرده و مى كنند انسانهايى راه راست را انتخاب مى كنند و انسانهايى راه انحرافى را .
اين آيه نظير اين آيه است :
( " انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا . انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا " )( 1)
والله بماتعملون بصير و خدا به همه آنچه شما انسانها اعم از كافر و مومن انجام مى دهيد آگاه است كوچكترين عملى از اعمال شما از ديد الهى دور نمى ماند و هيچ چيزى از او پنهان نمى ماند . اين آيه مربوط به خصوص انسان بود .
( " خلق السموات و الارض بالحق " ) .
اين درواقع فلسفه خلقت است :
آسمان و زمين را به حق آفريده است . نقطه مقابل حق چيست ؟
باطل . باطل همان است كه به آن پوچ بى معنا و بى محتوا مى گوييم . هر شىء بى محتوا را به اعتبارى باطل و به اعتبارى عبث مى گوييم . امروز اصطلاح " بى معنا " بيشتر شايع شده است و من در اينجا از همين اصطلاح رايج استفاده مى كنم .
دو كلمه " معنى دار " و " بى معنا " از كجا گرفته شده است ؟
الفاظى كه بشر در محاورات خود به كار مى برد الفاظ معنى دار است و قبلا اين لغات را براى معانى اى وضع كرده اند . مثلا اگر مى گويم " آب " اين " آبه علاوه ب ساكن " يك معناى قراردادى دارد كه همان ماده سيالى است كه مورد احتياج انسان است .
1. انسان 2 و . 3