آشنایی با قرآن

مرتضی مطهری

جلد 7 -صفحه : 182/ 59
نمايش فراداده

متاسفانه در تعبيرات شعراى ما از اين نوع تعبيرات زياد آمده با اينكه مقصودشان اين نبوده است . قفس شكستن و زندان شكستن و از چاه بيرون آمدن در تعبيرات شعراى ما زياد آمده است با اينكه تابع مكتب مانى نبوده اند .

اين مكتب بر اين اساس است كه روح يك امر جاودانه است ولى معتقد نيست كه روح انسان به صورت يك موجود كامل بود و او را مثل يك زندانى به زندان آوردند و يك موجود آزاد را در چاه انداخته و يا مرغ آزاد را در قفس كردند بلكه روح انسان در اين دنيا ناقص است به اين معنا كه يك امر بالقوه است كه قابل تكامل و كامل شدن است يعنى رابطه انسان با جهان رابطه كشاورز است با مزرعه و رابطه كودك است با مدرسه نه رابطه زندانى با زندان .

اين موجود ضعيف وجودش از نقطه صفر آغاز شده و بايد در اين دنيا رشد و تكامل پيدا كند . دنيا براى انسان مانند مدرسه است براى دانشآموز و مانند مزرعه است براى كشاورز كه در اين مدرسه است كه بايد تكليف انجام بدهد و به مسووليتهاى خود متوجه باشد و بايد خود را در اين مدرسه كامل كند تا وقتى از مدرسه بيرون مىآيد كامل باشد . يا آن كشاورز كارش در صحرا زحمت كشيدن است ولى مى داند كه همين كاشتن و بعد به عمل آوردن محصول است كه زندگى ايام سالش را تامين مى كند .

اگر مى خواهد چه در مدت زراعت و چه در مدتى كه در خانه استراحت مى كند زندگى خوبى داشته باشد فقط بايد عمل كشاورزى را خوب انجام دهد . همچنين مى توان گفت مثل انسان با جهان مثل بازرگان است با بازار .

بازار براى يك بازرگان به عنوان محل كار و محل به دست آوردن سود محبوب و مطلوب است .

بيشتر تعبيراتى كه عرض كردم تعبيرات اميرالمومنين عليه السلام است .