و آيا اين كه وجود دارد هدفى را تعقيب مى كند ؟
مقصدى در اينها هست ؟
خود اينها مقصدى دارند يا مقصدى ندارند ؟
اينها قهرا سوالاتى است كه براى هر كسى پيدا مى شود .
به قول نظامى :
خلاصه اينكه اينها براى چه حركت مى كنند ؟
چه مى خواهند از اين محمل كشيدن چه مى جويند از اين منزل بريدن در اين محرابگه معبودشان كيست ؟
از اين آمد شدن مقصودشان چيست ؟
آيا اينها يك حركات بيهوده و لغوى است ؟
يا نه راز و معنى اى دارد و آن راز و معنى را بايد كشف كرد .
اصلا حرف قرآن و حرف انبيا اين است كه شما نه فقط تعبدا قبول كنيد بلكه بايد به اين راز برسيد . اگر صرفا حركت كردن باشد بروند و برگردند هيچ مقصدى نداشته باشند يعنى يك كار باطل و پوچ .
ولى يك وقت هست كه همه اينها مثل اجزا يك كارخانه اند . شما اگر وارد كارخانه عظيمى شويد هزاران دستگاه جز مى بينيد .