ممكن است صفت " رب " باشد يعنى آنان كه پروردگارشان را خشيت دارند آن پروردگارى كه غيب است و در غيب است يعنى پروردگارى كه محسوس نيست با چشم سر نمى شود او را ديد ولى با چشم دل و عقل مى شود او را شناخت و به او ايمان آورد .
بعضى از مفسرين كلمه " ( بالغيب )" را جانشين يك مفعول مطلق دانسته اند يعنى اين طور مى شود :
" ان الذين يخشون ربهم خشيه بالغيب "
آنان كه از پروردگار خودشان مى ترسند ترسيدنى كه اين ترسيدن در غيب است يعنى در حالى كه خدا را در جلوى چشمشان نمى بينند و خداوند محسوس نيست مع ذلك از خداى خود مى ترسند .
درواقع " ( ان الذين يخشون ربهم بالغيب ) " متضمن دو جمله است :
آنان كه به خدا كه خدا در غيب است[ ايمان دارند ] ايمان به غيب دارند ( الذين يومنون بالغيب ) و چون ايمان به غيب دارند خشيت از خداى غيب هم دارند .
" ( لهم مغفره و اجر كبير )"
براى اينها دو چيز است دو امر مثبت و منفى است :
يكى مغفرت و آمرزش . انسان هر چه باشد در هر مقامى باشد در آن مقام باز دچار نوعى لغزش و كدورت مى شود كه نياز به پاك كردن و تنزيه دارد . احدى نيست كه از مغفرت خدا بى نياز باشد حتى پيغمبر.
در ذيل آيه سوره انعام كه مى فرمايد:
" ( من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه )"( 1 )
1. انعام . 16