ولایت

علی خامنه ای

نسخه متنی -صفحه : 119/ 87
نمايش فراداده

است و وقت چيدن و جدا كردن آن رسيده گفت : و من حالا تشخيص مى دهم كه سر چه كسى را بايد چيد , غلامش را صدا زد , غلامش بلند شد گفت نامه اميرالمؤمنين را براى آقايان بخوان البته مى دانيد كه اميرالمؤمنين يعنى جناب عبدالملك مروان , غلام هم نامه عبدالملك مروان خليفه را باز كرد و بنا كرد به خواندن . ابتداى نامه اين جمله بود بسم الله الرحمن الرحيم , من اميرالمؤمنين عبدالملك بن مروان على اهل الكوفه يا اهل الكوفه سلام عليكم , اى اهل كوفه سلام بر شما , تا اينجا را كه خواند , ناگهان حجاج رو كرد به غلام و گفت ساكت , آرام بگير و سپس رو بمردم كرد و گفت خيلى بى تربيت شديد , اميرالمؤمنين به شما سلام ميكند و شما جواب سلامش را نمى دهيد ؟ غلام دوباره بخوان , غلام بنا كرد دوباره خواند من اميرالمؤمنين عبدالملك بن مروان الى اهل الكوفه يا اهل الكوفه سلام عليكم ناگهان از تمام مسجد صدا بلند شد و على اميرالمؤمنين السلام با شنيدن اين جواب سلام , حجاج يك تبسم رضايت بخشى بر لبانش نقش بست و در دلش گفت كه كار تمام شد . و واقعا هم كار مردم كوفه تمام شد . جواب سلام اميرالمؤمنين كه در حقيقت اميرالكافرين و اميرالفاسقين است را دادن يعنى حجاج را قبول كردن , اينست كه ديگر كار مردم كوفه تمام شد و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى حالا كه جواب او را داديد و او را مى خواهيد , حجاج مال شما . حالا كه شما باب حجاج هستيد , خدا با معجزه حجاج را برنميدارد و زين العابدين ( ع ) را بجايش بگذارد . همان حجاج مال شما و تا آن وقتيكه شما حجاج را مى پسنديد , همه زندگى شما و فكر شما و روح شما را در اختيار حجاج خواهد بود , اين سنت عالم آفرينش است , سنت تاريخ است . حجاج پس از خوانده شدن نامه از منبر پائين آمد و به دارالاماره رفت و گفت چون عده اى از اهل كوفه با يكى از شورشگران و اخلال كاران , يعنى محمد بن اشعث ظاهرا , همكارى كردند همه احتياطا بايد بيايند و اعتراف كنند كه كافر شدند و بعد دوباره مؤمن بشوند . تمام مردم كوفه ( يعنى تمام توده هاى همج رعاع و گرنه مسلما خواصى بودند كه حاضر نشدند اين