كار را بكنند . يكعده در خانه ها ماندند , يكعده هم شمشير كشيدند يا كار ديگرى كردند ) گروه , گروه براى اقرار به كفر خود به دارالاماره رفتند و كارشان اين بود كه شهادت بدهند از دين خدا خارج شدند و از اسلام بيرون آمدند و بعد كه شهادت دادند , توبه كنند و بگويند حالا توبه مى كنيم و انشاء الله امير توبه ما را قبول كند كه ما بايد مسلمان باشيم . يك پير مردى رفته بود پيش حجاج , حجاج ديد اين مرد مثل اينكه يك مقدار با وقار است . گفت پير مرد مثل اينكه در كفر خودت شك دارى . معناى اين حرف اين بود كه اگر شك دارى با شمشير جزايت را بدهم , چون هر كس كه شهادت به كفر خودش نميداد كشته مى شد . پير مرد فورا گفت , نه قربان , نه امير , من از همه كافرها , كافرتر هستم . اين تاريخ است . تاريخ درس است .
تاريخ تفسير قرآن است , قرآن را در تاريخ پيدا كنيد بدانيد كه :
و تجربه تاريخ همان عمر قبلى ماست , در تاريخ دقت كنيد , با تاريخ مانوس بشويد و بكوشيد آنچه كه در دل تاريخ هست بگيريد . صرفا به قصد سرودن و داستان گفتن اكتفا نكنيد , ببينيد تاريخ مى خواهد براى ما چه بگويد , ماجراى حجاج به ما چه مى گويد ؟ بد نيست اين كلمه را هم اضافه كنم , كه همين حجاج به دست همان كسانيكه او اين فجايع را براى خاطر آنها انجام ميداد , با فجيع ترين وضعى بدرك رفت . اينهم بد نيست بدانيد كه من اعان ظالمان سلطه الله عليه ( 1 ) اينهم يك سنت ديگر است . تاريخ را ببينيد كه چه درسى براى ما دارد ؟ چه حرفى براى ما دارد ؟ چه پيامى , چه پندى , براى ما دارد , با كمال دقت در تاريخ سير كنيد آنوقت خواهيد ديد كه آيه قرآن براى ما معنى ميشود , و بنده اين تاريخ را گفتم , ارتباط و اتصالش بعهده خود شماست من در همينجا به آيات قرآن برميگردم و آنرا ادامه ميدهم .
1 - هر كه ظالمى را كمك كند خدا آن ظالم را بر او مسلط مى كند .