توجه كند و آنها را محور قرار دهد چه اينكه آنها جاويد و هـمـيـشـگـى هـسـتـند. در اين صورت از بين رفتن اشخاص ـ حتى اگر رهبر و پيامبر باشد ـ باعث متلاشى شدن انسجام جامعه نخواهد شد و مرتجعان و عاملان استكبار كارى از پيش نخواهند برد.
گـرچـه اسـلام ديـن مـهـر و مـحـبت است و رابطه انسانى با همه افراد حتى كافران و مشركان را سفارش كرده است ، ولى از ايجاد رابطه ولايى و مهر و محبت و صميميت بين مؤ منان با مشركان و كـافـران و اهـل كتاب نهى كرده است ؛ زيرا آنان دشمن مسلمانان هستند و اگر اين رابطه ولايى و مـهـر و مـحـبـت و صـمـيـمـيـت بين مؤ منان و دشمنانشان ايجاد شود، به طور طبيعى تاءثيرپذيرى مـسلمانان از آنان زياد مى گردد و آنان مى توانند دسيسه هاى پنهان خود را اجرا كنند و مسلمانان را به جاهليت نخستين بازگردانند.
با توجه به همين مطلب ، آيات فراوانى از قرآن مسلمانان را هشدار داده و آنان را از محبت قلبى داشـتـن بـه كـفـار نـهـى كرده است و هر نهضتى براى در امان ماندن از توطئه هاى دشمنان بايد طرفداران خود را به مرز نگهدارى با آنان دعوت كند و خصوصيت تولى و تبرى را در بين مؤ منان رشد دهد.
آنـچـه در ايـن زمـان تـوسـط رهـبر معظم انقلاب اسلامى تحت عنوان (خودى و غير خودى ) مطرح گـشـت ، در جـهـت پـر رنـگ كـردن هـمين تولى و تبرّى بود. انقلابيون و طرفداران نهضت بايد افـراد، احـزاب و گروه ها را بشناسند و آنان را كه به انقلاب و نظام اسلامى معتقد و علاقه مند هـسـتـنـد و بـراى حـفـظ و تـداوم نـهـضـت آمـاده فـداكـارى انـد، خـودى بـدانـنـد و حـلقـه هـاى اتـصـال بـا آنـان را زيـاد كـنـنـد و آنـان را كـه بـه نـظـام و انـقـلاب دل بسته نيستند و براى حفظ و تداوم نهضت ، حاضر به فداكارى نيستند، غير خودى بشمارند و از ايجاد رابطه ولايى و صميمانه با آنها خوددارى ورزند.
البـتـه از ديـدگاه حكومت ، همه افراد كشور مادامى كه به قانون نظام پاى بند باشند و از آن تـخـطـى نـكـرده بـاشند، محترم اند و بايد حقوق شهروندى آنان رعايت شود و از ديدگاه حكومت (خودى و غير خودى )
وجود ندارد ولى مؤ منان و معتقدان به نهضت موظفند روابط خود با افراد و احـزاب و گـروه هـا را بـراساس تولى و تبرى و خودى و غير خودى سامان دهند تا از درافتادن به وادى هولناك ارتجاع در امان باشند و آگاهانه يا ناآگاهانه آلت دست دشمنان واقع نشوند و رهبران و هدايتگران نيز بايد اين خصيصه مهم حفاظتى را در افراد جامعه قوت ببخشند.
در هر جامعه اى امكان بروز حركت هاى ارتجاعى وجود دارد؛ اما اگر درمبارزه با ارتجاع فقط با عـوامـل مـسـتـقـيم و مردمى كه تحت تاءثير قرار گرفته اند، برخورد شود و به بررسى سهم احـتمالى و غير مستقيم رهبران نهضت در پيدايش حركت ارتجاعى پرداخته نگردد و با آن برخورد نشود، در مبارزه موفق نخواهيم بود ولى اگر ابتدا رهبران بلندپايه نهضت مورد توبيخ قرار گـيـرنـد و قـصور احتمالى آنان مورد بررسى واقع شود و با آن برخورد گردد، مبارزه قرين توفيق خواهد بود.
پـيـامـبـر اسـلام اوليـن و بـلنـدپايه ترين رهبر نهضت توحيدى است و ممكن است نهضت توحيدى ايـشـان ، گـرفـتـار ارتـجـاع شـود و گـروندگان به او دوباره به شرك بازگردند يا به مـشـركـان مـتـمـايل شوند از اين رو خداوند در اولين مرحله شخص پيامبر را مخاطب قرار داده و به شدت تهديد مى كند:
(...لَئِنْ اءَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ)
(زمر: 65)
اگر شرك ورزى ، حتما كردارت تباه و مسلّماً از زيان كاران خواهى شد.
(وَلَوْلاَ اءَن ثـَبَّتـْنـَاكَ لَقـَدْ كـِدتَّ تـَرْكـَنُ إِلَيـْهـِمْ شـَيـْئاً قـَلِيـلاًَ إِذاً لاََذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَي وةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً)
(اسراء: 74 ـ 75)
اگـر تـو را اسـتـوار نـمـى داشـتـيـم ، قـطـعـاً نـزديـك بـود كـمـى بـه سـوى آنـان مـتـمـايـل