انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

حسن حسن زاده آملی

نسخه متنی -صفحه : 247/ 195
نمايش فراداده

تصرف نفوس كامله اعيان خارجى را

پس وجود انسان كامل ظرف همه حقائق و خزاين اسماء الله است و اين اسماء الله اعيان حقايق نوريه دار هستى اند نه اسماى لفظى لاجرم صاحب اين مقام داراى ولايت تكوينى است كه مفاتح غيب يعنى همان حقائق نوريه در دست او است و مى تواند با اذن و مشيت الهى تصرف در كائنات كند بلكه در موطن و وعاى خارج از بدن خود انشاء و ايجاد نمايد و موجودات خارجى به منزلت اعضاى وى و خود او به مثابت جان آنها گردد زيرا كه نفس ناطقه انسانى مجرد قائم بذاتش و خارج از بدن و محيط و مستولى بر آن است و تعلق تدبيرى و تصرف در بدن دارد . بنابراين چه تفاوت كه بدن خود را در تدبير و تصرف خود بدارد يا اعيان خارجى ديگر را . معجزات و كرامات و هرگونه خارق عاداتهاى انسان كامل از اين جهت است . و چون اسماء حقائق اند و قرآن بيان حقائق است و دو كتاب الله تكوينى و تدوينى مقارن هم اند و اين حاكى و بيان آن است لذا انسان كامل و عاى حقائق قرآن و كلام الله ناطق است . در حكمت متعاليه مبرهن است كه شيئيت شى ء بصورتش است نه به ماده اش و از امام صادق عليه السلام كه كلمات و بياناتش كاشف رموز انبياء و اولياء و اشارت حكما و عرفا است روايت شده است كه : ([ ان حقيقه الشى ء بصورته لا بمادته ]) ( 1 ) و شأن همه موجودات هم اين است كه معقول انسان گردند و انسان را هم اين شأنيت است كه عاقل آنها شود و عقل و عاقل و معقول هم به حسب وجود يك حقيقت نوريه اند پس انسان مؤيد را است كه معقولات

1 فلسفه الامام الصادق عليه السلام تأليف مرحوم جزائرى متوفى 1378 ه ص 26 ( طبع بيروت ) .