ظاهر و باطن و قلب و روح و سر از مراتب نفس ناطقه انسانى اند كه يك حقيقت ممتد از خلق تا امر است در مرتبه قلب معانى كلى و جزئى مشاهده مى گردد عارف اين مرتبه را قلب گويد و حكيم عقل مستفاد . جميع قواى روحانى و جسمانى از قلب منشعب مى شوند و از اين جهت قلب است كه يك آن قرار ندارد و پيوسته در تقلب است و همواره در قبض و بسط است چنانكه مظهر او كه عضو لحمانى در بنيه انسانى است در هر دقيقه چندين بار قبض و بسط دارد و يك آن آرام نيست لذا قلب مظهر اتم ([ كل يوم هو فى شأن]) است .
( 1 ) تقلب قلب از ظهورات الهى و شئونات ذاتى است و كمالات روح و كليات علم همه در اين محل به تفصيل سان مى يابند و از اين جهت آن را جام جهان نما و برزخ بين ظاهر و باطن گفته اند و انسانيت انسان بدل است كه تمام تنزلات و ترقيات و مدارج و معارج فيض وجودى در او است .
1 گلشن راز شبسترى .