انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه

حسن حسن زاده آملی

نسخه متنی -صفحه : 247/ 243
نمايش فراداده

قلب الكافر و قلب فيه نكته سوداء فالخير و الشرفيه يعتلجان فأيهما كانت منه غلب عليه و قلب مفتوح فيه مصابيح تزهر و لا يطفأ نوره الى يوم القيامه و هو قلب المؤمن ]) . ( 1 )

قلب را قرار و تجلى را تكرار نيست

قلب را قرار و توقف نيست على الدوام متقلب است كه فارسى آن دگرگونى است و تكرار در تجلى نيست لذا هيچ اسمى از اسماء الله مكرر نمى شود مثلا اسم شريف نور در هر آنى ظهورى خاص دارد ([ كل يوم هو فى شأن]) كه كله هو شأن است و يوم هنگام ظهور است و هر دم ظهورات و تجليات غير متناهى است صاحب قلب در قبول تجليات حق احق است نه صاحب عقل كه اين عقال است و آن در تقلب و تنوع است ذاكر را در هر حال حالى خاص است و در آن حال اسمى را كه ذاكر است به معنايى است كه همان اسم در حال بعد به معنى ديگر است

مثلا الله را كه مريض و جايع وضال ندا مى كنند آن يا شافى دومى يا رازق و اين يا هادى گويد . نزول بركات تجليات در قلب مفتوح از فيض قلب عالم امكان است و اين معنى هجرت است كه بايد پشت به اين شهر و رو به شهر ديگر كرد يعنى از طبيعت به ماوراى آن روى آوردن ([ لا يقع اسم

1 اصول كافى ( معرب ) ج 2 ص 309 .