) را به عرض رساندند.
پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (( لَقَدْ قَضى عَلىُ بْنِ اَبِيطالِبٍ بَيْنَكُما بِقَضاءِ اللّهِ عَزَّاسمُهُ )) .
(( على بن ابيطالب مطابق حكم خداوند متعّال بين شما قضاوت نموده است )) .
سپس فرمود: (( حمد و سپاس خداوندى را كه در ميان ما خاندان نبوّت ، مردى را قرار داد كه طبق سنّت حضرت داوود (عليه السلام ) در قضاوت داورى مى كند )) .
از طريق روايات سنّى و شيعه نقل شده : مردى را كه شراب خورده بود، نزد ابوبكر آوردند، او تصميم گرفت تا حد شرابخوارى (هشتاد تازيانه ) را بر او جارى سازد. شرابخوار گفت : من به حرام بودن شراب تاكنون آگاه نبودم .
ابوبكر دست نگهداشت و نمى دانست كه چه كند؟ شخصى از حاضران اشاره كرد كه در اين باره از على (عليه السلام ) سؤ ال شود. ابوبكر شخصى را به حضور على (عليه السلام ) فرستاد كه جواب اين سؤ ال را بگيرد.
اميرمؤ منان على (عليه السلام ) فرمود: (( دو مرد مورد اطمينان از مسلمين را دستور بده به ميان مجالس مهاجر و انصار برود و آن شرابخوار را نيز با خود ببرند و مسلمين را سوگند بدهند كه آيا شخصى آيه حرمت شرابخوار را و يا سخن پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد حرام بودن شراب را بر اين شخص خوانده اند و خبر داده اند يا نه ؟ اگر دو مرد از مسلمين گواهى دادند كه آيه تحريم شراب را براى او خوانده اند و يا سخن پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد تحريم شراب را به گوش او رسانده اند، حدّ را بر او جارى ساز وگرنه او را توبه بده و سپس آزادش كن )) .
ابوبكر همين كار را انجام داد، هيچ كس از مهاجر و انصار گواهى نداد كه آيه قرآن و يا سخن پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيرامون حرمت شراب را براى او خوانده باشد، ابوبكر او را توبه داد و سپس آزادش نمود و به اين ترتيب قضاوت على (عليه السلام ) را پذيرفت .
از ابوبكر سؤ ال شد معناى اين آيه چيست كه خداوند در قرآن مى فرمايد:(وَفاكِهَةً وَاَبّاً ) .(121)
ابوبكر معناى (( اَبّْ )) را ندانست و گفت كدام آسمان بر من سايه افكند؟ و يا كدام زمين مرا به پشت گيرد، يا چه كنم در مورد كتاب خدا كه چيزى را ندانسته بگويم ، اما (( فاكهة )) كه معناى آن را مى دانيم (يعنى ميوه ) اما معناى (( اَبّْ )) را خدا داناتر است .
سخن ابوبكر به سمع على (عليه السلام ) رسيد فرمود: (( عجبا! آيا او نمى داند كه (( اَبّ )) يعنى علوفه و چراگاه ؟! و قول خداوند كه مى فرمايد:(وَفاكِهَةً وَاَبّاً ) بيانگر شمردن نعمتهاى الهى بر بندگانش است ، نعمتهايى از غذا كه براى آنان و حيواناتشان آفريده است كه به وسيله آن ، جان خود را زنده نگه مى دارند و بدن خود را نيرومند مى سازند )) . (فاكهة يعنى : ميوه ها براى انسانها، اَبّ يعنى : علوفه و چراگاه براى حيوانات ).
نظير اين جريانات در زمان خلافت عمر نيز رخ داده است در اينجا به ذكر چند نمونه بسنده مى شود:
در روايات آمده است كه : در زمان خلافت (( عمر بن خطاب )) مردى با زن ديوانه اى زنا كرد، گواهان عادل بر اين مطلب گواهى دادند، عمر دستور داد تا به آن زن ، حدّ بزنند، ماءمورين ، آن زن را مى بردند تا حدّ (صد تازيانه ) را بر او جارى كنند.
على (عليه السلام ) در مسير، او را ديد و فرمود: (( زن ديوانه از فلان قبيله چه كرده بود كه او را مى بردند؟ )) شخصى به على (عليه السلام ) گفت : (( مردى با اين زن زنا كرده و فرار نموده است و گواهان عادل گواهى بر اين كار داده اند، عمر دستور جارى ساختن حدّ (تازيانه ) بر اين زن داده است )) .