9 ، 10 و 11 - احمد، محمّد و حمزه .
12 ، 13 ، 14 ، 15 و 16 - عبداللّه ، اسحاق ، عبيداللّه ، زيد و حسين .
17 و 18 - فضل و سليمان .
19 ، 20 و 21 - فاطمه كبرى ، فاطمه صغرى و رقيّه .
22 ، 23 و 24 - حكيمه ، اُمّ ابيها و رُقيه صغرى .
25 ، 26 و 27 - اُمّ جعفر، لبابه و زينب .
28 ، 29 ، 30 و 31 - خديجه ، عِلِيّه ، آمنه و حسنه .
32 ، 33 و 34 - بريه ، عايشه و اُمّ سلمه .
35 و 36 - ميمونه و ام كلثوم .
(در كتاب ارشاد شيخ مفيد، فرزندى به نام حسن دوبار آمده ، بنابر اين ، مجموع آنها 37 نفر مى شوند).
بعد از امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) مقام امامت به پسرش حضرت ابوالحسن على بن موسى الرّضا (عليه السلام ) رسيد، چرا كه او در فضايل سرآمد همه برادران و افراد خانواده اش بود و در علم و پرهيزكارى بر ديگران برترى داشت و همه شيعه و سنّى بر برترى او اتفاق نظر دارند و همگان آن حضرت را به تفوّق بر ديگران در جهت علم و فضايل معنوى مى شناسند.
به علاوه پدر بزرگوارش امام كاظم (عليه السلام ) بر امامت او بعد از خودش تصريح فرموده و اشاراتى نموده كه درباره هيچيك از برادران و افراد خانواده او، چنين تصريح و اشاراتى ننموده است .
حضرت رضا (عليه السلام ) به سال 148 هجرى (يازدهم ذيقعده يا ...) در مدينه چشم به اين جهان گشود، و در طوس خراسان در ماه صفر (161) سال 203 هجرى در سنّ 55 سالگى از دنيا رفت . .(162)
مادر آن حضرت (( اُمّ الْبَنين )) نام داشت كه اُمّ ولد بود. مدّت امامت او و مدّت سرپرستى او از اُمّت ، بعد از پدرش ، بيست سال بود.
1 - تصريح و اشارات امام كاظم (عليه السلام ) بر امامت حضرت رضا (عليه السلام )؛ اين مطلب را جمع كثيرى نقل كرده اند از جمله از اصحاب نزديك و مورد اطمينان و صاحبان علم و تقوا و فقهاى شيعيان (امام كاظم (عليه السلام ) ) كه به نقل آن پرداخته اند، عبارتند از:
داوود بن كثير رِقّى ، محمّد بن اسحاق بن عمّار، علىّ بن يقطين ، نعيم قابوسى و افراد ديگر كه ذكر آنان به طول مى انجامد.
(( داوود رِقّى )) مى گويد: به اباابراهيم (امام كاظم (عليه السلام ) ) عرض كردم : فدايت شوم ! سنّ و سالم زياد شده و پير شده ام ، دستم را بگير و از آتش دوزخ مرا نجات بده ، بعد از تو صاحب اختيار ما (يعنى امام ما) كيست ؟
آن حضرت اشاره به پسرش امام رضا (عليه السلام ) كرد و فرمود: (( هذا صاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِى ؛ امام شما بعد از من اين پسرم مى باشد )) .
2 - (( محمّد بن اسحاق )) مى گويد: به ابوالحسن اوّل (امام كاظم (عليه السلام ) ) عرض كردم : آيا مرا به كسى كه دينم را از او بگيرم ، راهنمايى نمى كنى ؟
در پاسخ فرمود: (( آن راهنما) اين پسرم على (عليه السلام ) است )) روزى پدرم (امام صادق (عليه السلام ) ) دستم را گرفت و كنار قبر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) برد و به من فرمود: (( پسر جان ! خداوند متعال (در قرآن ) مى فرمايد:(... اِنّى جاعِلٌ فِى الاَْرْضِ خَلِيفَة ...)؛ من در روى زمين جانشين و حاكمى قرار خواهم داد (163) ، خداوند وقتى سخنى مى گويد و وعده اى مى دهد، به آن وفا مى كند )) . .(164)
3 - (( نعيم بن صحاف )) مى گويد: من و هشام بن حَكَم و علىّ بن يقطين در بغداد بوديم ، على بن يقطين گفت :
در حضور عبد صالح (امام كاظم (عليه السلام ) ) بودم ، به من فرمود: (( اى على بن يقطين ! اين على ، سرور فرزندان من است ، بدان كه من كُنيه خودم (يعنى ابوالحسن ) را به او عطا كردم )) .