پيرو بحث «تبيين نظريه سياسى اسلام» از ديدگاه منابع اسلام; يعنى، قرآن و سنّت و عقل گفتيم كه اسلام درباره امور گوناگون اجتماعى و به طور كلى امور دنيوى نظراتى دارد و اين خود فرع آن است كه دين در امور دنيا دخالت داشته باشد و عرض كرديم كه روش بحث با افراد مختلف كه در اين زمينه ها حرف و سخنى دارند متفاوت است:
با كسانى كه مشتركات اعتقادى زيادى با ما دارند به گونه اى بايد صحبت كرد و با مخالفين به گونه ديگر بايد بحث كرد و اشاره داشتم كه بحث كردن با رقيب، جهت اقناع او، گاهى بر اساس اصول برهانى است و گاهى به روش جدلى و ما در اين بحثها بايد از هر دو شيوه استفاده كنيم و نيز اشاره داشتيم كه اسلام درباره سياست، نظريه و ديدگاه مشخصى دارد و بايد اين نظريه را شناخت و آن را به كار بست و يكى از اركان انقلاب ما همين مسأله بود كه اسلام در مسائل سياسى دخالت دارد و لذا اين انقلاب به نام انقلاب اسلامى ناميده شده.
همچنين گفتيم كه در دفاع از نظريه سياسى اسلام و وجود بُعد سياسى براى اسلام ممكن است ما با دو دسته روبرو شويم: دسته اول كسانى كه ممكن است اسلام را قبول نداشته باشند و يا اين كه حتى معتقد به هيچ دينى نباشند. در پاسخ به اين دسته نبايد از روش نقلى و از آيات و روايات سود جوييم، بلكه بايد روش عقلى را در نظر گيريم و ابتدا به اثبات اسلام بپردازيم و ثابت كنيم كه خدا، دين، قيامت و پيامبرى هست; مسلماً بحث با اين دسته كه با اصل دين و اسلام بيگانه اند، اعتقادىِ صِرف خواهد بود.
دسته دوم كسانى كه به اسلام اعتقاد دارند، يا اگر هم به اسلام اعتقاد ندارند از زبان مسلمانان سخن مى گويند و چنين ادّعا مى كنند كه اسلام مسلمانان با سياست بيگانه است و نسبت به آن نظرى ندارد. در برابر اين دسته، ما بايد به بررسى و ارائه اسلامى بپردازيم كه معتقَد مسلمانان هست و بنگريم كه آن اسلام نظريه سياسى دارد يا نه.
بى شك در مواجهه با اين دسته نبايد ما از متد و روش عقلىِ صِرف مدد جوييم، بلكه در پى كشف ديدگاه اسلام راجع به سياست بايد به مبانى اسلام روى آوريم كه زيربنا و ساختار اسلام را تشكيل مى دهند .
سپس با بهره جويى از منابع دينى; يعنى، كتاب و سنّت و گزينش روش نقلى ثابت كنيم كه طبق قرآن، سنّت و سيره عملى رسول خدا و نيز سخنان و سيره اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام)اسلام چه نظرى راجع به سياست دارد و آيا سيره و روش بزرگان دين بر دخالت در امور سياسى بوده، يا نه.