اگر نمى توانى ايستاده نماز بخوانى، نشسته نماز بخوان. اگر نشسته نمى توانى نماز بخوانى، خوابيده نماز بخوان. حتّى در صورتى كه انسان ناتوان از هر حركتى است و زبانش را نيز نمى تواند حركت بدهد اما بهوش است، اسلام نماز را از او ساقط نكرده، بلكه فرد در آن حالت وخيم و خطرناك نيز نماز به جا مى آورد; اما نمازى متناسب با آن وضعيّت و حالت.
غرض اين كه در نظام ارزش گذارى اسلام، از نظر كيفيّت و كميّت، براى وظايف سياسى، اجتماعى و شرعى مراتبى در نظر گرفته شده است كه هر يك، متناسب با قابليت خود، سطحى از ارزش را دارد.
در درجه اول، مرتبه اعلى و ايده ال مدّنظر است و فروتر از آن مرتبه دوم و سوم، تا برسد به پايين ترين مرتبه كه مربوط به مرحله و وضعيّت اضطرارى و استثنايى است و وظيفه انسان در آن حالت، كمترين چيزى است كه از او ساخته است.
مثال ديگرى كه در مقام مقايسه با نظريه كانت تمايز و تفاوت اساسى خود را با آن نظريه بخوبى نمايان مى سازد، ديدگاه اسلام درباره عبادت و تصوير مراتب ارزشى براى آن است; و در اين بين برترين و والاترين عبادت، عبادتى است كه فقط به جهت محبت و عشق به خداوند و شكرگذارى به درگاه او انجام پذيرد.
همان عبادتى كه امير مؤمنان(عليه السلام)انجام مى داد و در يكى از مناجات هاى خويش در وصف آن فرمود:
«إِلهى مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِى ثَوَابِكَ وَلكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.» [1]
پروردگارا، من تو را از روى ترس از عقابت و چشمداشت به پاداشت عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته پرستش يافتم و به عبادتت پرداختم.
در جاى ديگر حضرت عبادت كنندگان را به سه دسته تقسيم مى كنند:
«إِنَّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَْحْرارِ.» [2]
مردمى خدا را به اميد بخشش پرستيدند، اين پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند و اين عبادت بردگان است، و گروهى وى را براى سپاس پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.
حضرت در بيان خويش برترين و والاترين عبادت را عبادتى مى دانند كه فقط براى سپاس و شكر خداوند انجام پذيرد و خواست اسلام اين است كه همه مؤمنان به چنين عبادتى روى آورند، اما روشن است كه همه از چنان مقام، قابليت و همّتى برخوردار نيستند كه به چنين عبادتى رهنمون شوند.
چنين عبادتى تنها از اولياى خالص خدا ساخته است كه مقام آنها تا آن حدّ تعالى يافته كه محو جمال پروردگار خويش شده اند و اگر آنها را به جهنم نيز ببرند، باز از عبادت و مناجات با او دست نمى كشند. يا اگر آنها را از بهشت محروم كنند، باز عبادت خدا را ترك نمى كنند. بى شك اين افراد بقدرى اندك و كم شمارند كه به زحمت مى توان در هر يك ميليون نفر يكى دو نفر از آنها را يافت.