ترين توطئه نظامى دشمنان عليه اسلام بـود. در ايـن نـبـرد، مـشـركـان ، يـهـوديـان و بـسـيـارى از قـبـايـل بت پرست جزيرة العرب جبهه اى متّحد تشكيل دادند و نيرومندترين لشكر را تحت عنوان احـزاب پـديـد آوردند و به مدينه ، مركز حكومت اسلامى ، روى كردند تا كار مسلمانان را يكسره كنند و نظام اسلامى را براندازند.
مهم ترين انگيزه هاى جنگ احزاب را مى توان موارد زير دانست :
1ـ خـشـم و كـيـنـه تـوزى قريش و يهوديان نسبت به رشد و گسترش اسلام در جزيرة العرب و گرايش مردم به اسلام به رغم تبليغات زهرآگين و فشارهاى اقتصادى ، سياسى و نظامى آنان .
2ـ انـتـقـام قـريـش از كـشـتـه هـاى خـود در جـنـگ بـدر و حاصل نشدن پيروزى نهايى در جنگ احد.
3ـ انتقام يهوديان بنى نضير، كه از مدينه اخراج شده و از اسلام ضربه خورده بودند.
4ـ انديشه براندازى نظام اسلامى از سوى مخالفان اسلام .
سران يهود بنى نضير با گروهى روانه مكّه شدند و سران قريش را از رشد و گسترش اسلام ترسانيدند و آنان را به جنگ با پيامبر(ص )تحريك و تشويق كردند و به آنان وعده همكارى و تـجـهـيـز سپاه و پرداخت هزينه جنگ دادند و در كنار كعبه سوگند ياد كردند كه يكديگر را بى دفـاع نـگـذارنـد.(210) در ضمن ، قرار شد كه هفتصد جنگجوى يهود بنى قريظه در مـديـنـه بـه آنـان مـلحق شوند. قريش از يهوديان پرسيدند: شما صاحب تورات و علم دين هستيد بـگـويـيـد كـه آيـا ديـن مـا، بـت پـرسـتـى ، بـهـتـر اسـت يـا ديـن مـحـمـد؟ سـران دغـل بـاز يـهـود پاسخ دادند: البته ، دين شما بهتر است ! كه قرآن در آيه 51 سوره نساء اين سازشكارى را بيان مى نمايد.
بـا قـبـول پـيـشـنـهـاد يـهـوديـان ، سپاهى متشكل از احزاب مخالف ، بالغ بر ده هزار نفر جنگجو تـشـكـيـل و به فرماندهى ابوسفيان به قصد نابودى مسلمانان و براندازى حكومت اسلامى عازم مدينه شد.
رسـول گـرامـى اسـلام (ص )بـا دريـافت خبر حركت سپاه احزاب ، با فرماندهان و اصحاب به شـور نـشـسـت و بـا پـيـشـنـهـاد سـلمـان فـارسـى ، در نـقـاط آسـيـب پـذيـر مـديـنـه ، خندقى حفر گـرديـد.(211) در مدينه همگى جز منافقان به سختى كار مى كردند و از همه بيشتر سـلمـان بـود كـه چـون ده نـفـر كـار مـى كـرد. پـس از حـفـر خـنـدق كـه شش روز(212) طول كشيد، سه هزار جنگجوى مسلمان در پشت آن موضع گرفتند.
زمـين گير شدن احزاب : لشكر احزاب به مدينه رسيد، ولى براى ورود به شهر، با خندق رو به رو شد. ابوسفيان ناباورانه با ديدن خندق گفت : (به خدا سوگند اين حيله عرب نيست !) و به ناچار پشت خندق اردو زدند.
در ايـن هـنـگـام شـرايـطى سخت بر جبهه مسلمانان حاكم بود و آنان خود را از هر سو در محاصره دشـمـن مـى ديدند. از يك سو خود را با سپاه ده هزار نفرى قريش روبه رو مى ديدند، از سويى ديگر شنيدند كه يهوديان بنى قريظه به دشمن پيوسته اند و از ديگر سوى ، طعن و تمسخر و شايعات منافقان آزارشان مى داد.
قرآن كريم آن شرايط بحرانى را چنين ترسيم مى كند:
(إِذْ جـَآءُوكـُمْ مـِنْ فـَوْقـِكـُمْ وَمـِنْ اءَسـْفـَلَ مـِنـكـُمْ وَإِذْ زَاغـَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِيداً).(213)
هـنـگـامى كه دشمن از بالا و پايين شما را احاطه كرد و چشم ها [از ترس ] خيره شد و جان ها به لب رسيد و به خداوند گمان هاى بد برديد، در چنين گاهى ، مؤ منان آزموده شدند و سخت تكان خوردند.
البـتـه ، مؤ منان در سايه توكل به خدا و وعده هاى پيامبر (ص )، ايمان و پايدارى خود را حفظ كردند..(214)
پـيـامـبـر خـدا(ص )بـا وضـعـيـتـى دشـوار رو به رو بود، هم مى بايست دست ستون پنجم را مى بريد، هم مسلمانان وحشت زده را نيرو مى بخشيد و هم زنان و كودكان مدينه را آرام مى كرد و جبهه مـسـلمـانـان را بـراى رويـارويـى بـا جـبـهـه كـفـر آمـاده نـگـاه مـى داشـت و بـر دل هـاى تـرسـان و لرزانشان نور اميد و پيروزى مى دميد و براى از هم پاشيدن صف دشمن چاره اى مى انديشيد. آن حضرت ، با تاكتيك مانور نظامى (215) ايجاد اختلاف بين صفوف دشـمـن (216)، بالا بردن روحيه مسلمانان (217) و... توانست بر مشلكلات پيروز شود.