اویس قرنی

محمدرضا یکتایی

نسخه متنی -صفحه : 99/ 17
نمايش فراداده

انى لاجد نفس الرحمن من قبل اليمن ؛(76) من نسيم رحمانى را از سوى يمن مى يابم . اويس قرنى دل و جان خويش را در مسير نسيم رحمانى قرار داده ، و از شميم كشف و شهود سرمست در محراب محبت افتاده ، و بدين سان خصيم خستگى ناپذير شيطان گشته ، و نفس الرحمان نصيب او گرديده ، و از عطر رحمه للعالمين معطر و مطهر شده ، و همانند آيينه اى صاف و بى زنگار نور دلدار را از يمن به مدينه يار، باز مى گرداند. و از آن جا كه سر چشمه نفس الرحمان ، خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله است ، اويس دم جانبخش محمدى را دريافت نموده و به مدينه بازگشت مى دهد. در نفس آسمانى بر عكس نفس جسمانى ، دم و بازدم - هر دو - پاك و عرفانى است . اين است كه دم گرم نبى مكرم اسلام به اويس كه مى رسد، هدر نمى رود، بلكه به او روح مى بخشد و دوباره لبيك گويان به سوى مدينه ، تابان و شتابان سفر مى كند. و در واقع حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله بوى خويش و عطر نبوى را از جانب يمن و اويس قرنى استشمام مى فرمايند.

رحمت فراگير و عالمگير محمدى صلى الله عليه و آله ، حصار زمان و مكان را شكسته ، و نسيم آن بر هر دلى مى وزد، فقط كافى كافى است كه صاحبدل ، درگاه دل خويش را باز گشايد و عاشقانه نسيم رحمانى را به مشام جان برساند، و به يك نفس راه مدينه عشق را بپيمايد، و مشام حضرت خيرالانام صلى الله عليه و آله را به رايحه خوش تقوا و تزكيه خوشبو نمايد. و اين راه براى همگان باز است ، و هر كس مى تواند خويشتن خويش را در مسير حياتبخش نسيم رحمانى قرار دهد : يا ايها الذين آمنوا استجيبوالله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم ؛ (77) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزى فرا خوانند كه زندگيتان مى بخشد، دعوتشان را اجابت كنيد. اگر آدمى همسان اويس ، خود را در برابر دم گرم صاحب نفس قرار دهد و روح خدايى خويش از قفس آزاد كند و شيطان هوا و هوس را دربند كشاند و گوش جانش جرس ‍ قافله عشق را بشنود، و حصار زمان و مكان را در هم شكند، آن گاه دل پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله از او شاد گردد و بوى نفس الرحمان را از وى استشمام فرمايد. و خود نيز صاحب نفس شود و صاحب نظر، و به قول حافظ به بركت نفس او، سنگ و گل ، لعل و عقيق گردد :


  • سنگ نفس را كند از يمن نظر لعل و عقيق هر كه قدر نفس باد يمانى دانست (78)

  • هر كه قدر نفس باد يمانى دانست (78) هر كه قدر نفس باد يمانى دانست (78)

سيد حيدر آملى كه خود از عرفان قرن هشام است ، دليل جلالت و مقام عرفانى اويس را در اين مى داند كه او.

از طريق كشف و شهود و شيوه ذوقى به اسراالهى اطلاع يافت ، و آن گاه شايسته آن كلام زيباى حضرت مصطفى صلى الله عليه و آله شد. سيد حيدر آملى چنين مى نويسد :

و لجلاله قدر اويس القرنى - رحمه الله عليه - ايضا لاطلاعه على اسرار الله تعالى كشفا و ذوقا، قال صلى الله عليه و آله فى حقه ، حين كان يستنشق من طرف اليمن و روائح انفاسه الشريفة ، من حيث الباطن او الظاهر:

انى لانشق روح الرحمن من طرف اليمن . (79) و مولوى راز بلند مرتبگى اويس را در اين مى داند كه او از خويش فانى گشته و آسمانى شده بود :


  • گفت بوى بوالعجب آمد به من كه محمد صلى الله گفته بر دست صبا بوى رامين مى رسد از جان و يس از اويس و از قرن بوى عجب چون اويس از خويش فانى گشته بود آن هليله پروريده در شكر چاشنى تلخيش نبود در گر

  • همچنان كه مرنبى را از يمن از يمن مى آيدم بوى خدا بوى يزادن مى رسد هم از اويس مرنبى را مست كرد و پر طرب آن زمينى آسمانى گشته بود چاشنى تلخيش نبود در گر چاشنى تلخيش نبود در گر