كه يك لحظه هوسرانى ، يك عمر پيشمانى است . لذت حقيقى در اكتساب حلال است و اجتناب حرام .
براى گناهكار جسور، راه عبورى از جنهم درون و عذاب برون نيست ، ولى اگر انسان به ماهيت گناه بينديشد، حتى اگر گناهكار و شرمسار باشد، طعم شيرين و دلنشين بهشت بر ذايقه اش مى نشيند، چنان كه يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود :
ان الرجل ليذنب فيدخله الله به الجنه ؛ همانا شخص گناه كند و خدا به وسيله آن او را به بهشت ببرد.
امام صادق فرمود : نعم انه ليذنب فلا يزال منه خائفا ماقتا لنفسه ، فيرحمه الله فيدخله الجنه ؛ (268) آرى ، هر آيينه او گناه كند و پيوسته از آن ترسان باشد و بر خود خشمناك ، پس خداوند بر او ترحم كند و او را به بهشت ببرد.
و عن اويس القرنى انه قال : لو عبدت الله عباده اهل السموات و الارض لما منك حتى نصدقه ، قيل : و كيف نصدقه ؟ قال : تكون آمنا بما تكفل الله لك من امر رزقك ، وترى جسدك فارغا لعبادته ؛ (269) اويس مى گويد : اگر تو خداوند را همسان پرستش آسمانيان و زمينيان بپرستى ، از تو نپذيرد، مگر آن كه باورش كنى . گفته شد : چگونه باورش كنيم ؟ گفت : بدانچه كه خداوند براى تو از رزق و روزى متعهد گشته است ، باور داشته باشى و تن خويش را در عبادت او فارغ و آسودگى ببينى .
همه آفرينش سرخوش از پرستش هستند و همه هستى سرمست از عشق و مستى . و اگر انسان ، پيشانى عبارت بر درگاه كرامت مى سايد، وصله ناهماهنگ عالم خلقت نيست ، بلكه زمزمه عاشقانه او، همآواز با پرستش موجودات و همساز با ستايش آنان است .
پس انسان در هماهنگى با آفرينش به پرستش مى پردازد، حال ، اويس مى گويد كه اگر كسى عبادتش همسان و همسنگ اهل زمين و آسمان ها باشد، پذيرفته نخواهد شد، مگر آن كه خداوند را تصديق نمايد، از نظر اويس ، حقيقت عبادت در تصديق است و تصديق يعنى ضمير از هر آلودگى پست و حقير، تصديق يعنى تصميم قاطع براى جلوگيرى از ورود به فضاى فرزنده جان و دل . تصديق يعنى پاكسازى هر گونه شائبه از آيينه دل و تصويب قانون توحيد. و تصديق يعنى بارور شدن درخت تناور باور، و اقرار به حقانيت حضرت داور. يقين و باور به حدى ارزشمند است كه خداوند كريم در قرآن مجيد سفارش مى كند:
و لقد تعلم انك يضيق صدرك بما يقولون فسبح بحمد ربك و كن من الساجدين و اعبد ربك حتى ياتيك اليقين ؛ (270) و مى دانيم كه تو از گفتارشان دلتنگ مى شوى . به پروردگارت را بپرست ، تا هنگام يقين فرا رسد.
آرى ، يقين و خداباورى ، ميوه شيرين و ثمره و دلنشين عبادت است . لذا وقتى از اويس سوال مى شود كه يقين چگونه تحصيل مى شود، او روش دستيابى به باور و تصديق را در دو چيز مى داند:
اول ، داشتن خاطرى آسوده از زرق و روزى : آدمى بايد از تنبلى و تن پرورى دورى گزيند و همواره به كوشش و تلاش بپردازد، ولى نگران معاش نباشد. اين سنت الهى است كه هر كس تقوا پيشه كند و خداترس باشد، خداوند موانع سير و سلوك را از پيش پاى او بر مى دارد، خارهاى راه را دور مى كند، بن بست ها را درهم مى شكند، و به از جايى روزى مى رساند كه به حساب نمى آورد و فكرش را هم نمى كند:
و من يتق الله يجعل له مخرجا ميرزقه من حسيث لايحسب ؛ (271) و هر كس تقواى الهى پيشه كند، برايش راهى براى بيرون شدن قرار مى دهد و از جايى كه گمانش را ندارد، روزى اش مى دهد.
يكى از اسماى احسناى الهى ، رزاق است ، خداوند اولا و بالذات رازق تمامى موجودات مى باشد. انسان مجاهد و تلاشگر، روزى رسان را فقط خدا مى داند و بس . اگر چه ممكن است ديگران واسطه فيض الهى قرار گيرند.
نكته مهمى در اين جا قابل توجه است و آن اين كه انسان نبايد به اين نيت تلاش كند كه روزى خود و خانواده را تاءمين كند، بلكه بايد به نيت انجام وظيفه و قربه الى الله ، سر تا پا و صبح تا شب يكپارچه غرق شور و نشاط و تلاش و كوشش باشد. البته خداوند رازق نيز از جايى كه او كمان نمى برد، رزق و روزى بنده اش را تاءمين مى كند. حافظ چه خوش سروده است :