چراغ سى و يكم : شب زنده دارى
كان اويس القرنى اذا امسى يقول : هذه ليله الركوع ، فيركع حتى يصبح . و كان يقول اذا امسى : هذه ليله السجود، فيسجد حتى يصبح ؛ (273) اويس قرنى برخى شبها مى گفت : امشب شب ركوع است ، و ركوع مى كرد تا صبح شود. و بعضى شبها مى گفت : امشب شب سجود است ، به يك سجده ، شب را به صبح مى آورد.پديدههاى گوناگونى آفرينش ، براى انسانهاى اهل بينش ، جلوه ويژه اى دارد. اگر چه گروهى از علم و دانش حتى به ذم برخى پديدهها مى پردازد، ولى عارفان به ستايش همه پديدهها دلخوشند و به كرنش در پيشگاه آفريننده پديدهها و سخن گفتن با او و بريدن تعلق از هر چه هست ، با نشاط و سر مستند. حافظ مى گويد :
حال دل با تو گفتم هوس است
خبر دل شنفتم هوس است (274)
خبر دل شنفتم هوس است (274)
خبر دل شنفتم هوس است (274)
شب صحت غنيمت دان كه بعد از روزگار ما
بسى گردش كند گردون ، بسى ليل و نهار آرد (275)
بسى گردش كند گردون ، بسى ليل و نهار آرد (275)
بسى گردش كند گردون ، بسى ليل و نهار آرد (275)
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تادرين پرده جز انديشه او نگذارم (277)
تادرين پرده جز انديشه او نگذارم (277)
تادرين پرده جز انديشه او نگذارم (277)
شب ظلمت و بيابان ، به كجا توان رسيدن
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد (278)
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد (278)
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد (278)
از صبا پرس كه ما همه شب تا دم صبح
بوى زلف تو همان مونس جانست كه بود (279)
بوى زلف تو همان مونس جانست كه بود (279)
بوى زلف تو همان مونس جانست كه بود (279)
شب وصلست و طى شد نامه هجر
سلام فيه حتى مطلع الفجر (280)
سلام فيه حتى مطلع الفجر (280)
سلام فيه حتى مطلع الفجر (280)