چراغ سيزدهم : مرگ پديده همگانى - اویس قرنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اویس قرنی - نسخه متنی

محمدرضا یکتایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابو عبيده حذاء به امام باقر عليه السلام مى گويد : برايم سخنى بگو كه از آن سود ببرم و باقر العلوم عليه السلام مى فرمايند :

يا ابا عبيدة ! اكثرب الموت ؛ فانه لم يكثر انسان ذكر الموت الا زهد فى الدنيا ؛ (208) اى ابا عبيدة !

بسيار ياد مرگ كن ؛ زيرا هيچ كس از مرگ بسيار ياد نكند، جز آن كه به دنيا بى رغبت شود.

زهد در دنيا ميوه ياد مرگ است ، مسافرانى كه در قهوه خانه هاى بين راه اقامت مى كنند و به عيش و نوش مى پردازند، هرگز به سر منزل مقصود نخواهد رسيد. اين جا ياد مرگ مى بخشد و ذاكر را زاهد مى كند. و به مسافر يادآورى مى نمايد كه ماندن ، خوابيدن ، غفلت و شهوت ، تو را از رهنوردى باز مى دارد.

اويس قرنى در زندگانى خويش ، گفتار و رفتار خود را با يكديگر هماهنگ نموده بود. او از شاديهاى بى ريشه دورى مى كرد. او ذاكر مرگ بود و با تمام وجود مرگ را باور مى كرد و مى گفت : به درستى كه مرگ و ياد آن براى مؤ من ، سرور و شادمانى باقى نمى گذارد.

آرى مؤ من مرگ باور، همواره با ياد مرگ ، شاديهاى حقير را تحقير مى كند، و هنگام مرگ ، به زندگى بى سر و سامان مى دهد، و در سايه رضوان الهى شادمان مى گردد، كه دلبستگى به شاديهاى زودگذر، دشمن رهگذاران راه دنياست .

چراغ سيزدهم : مرگ پديده همگانى

اويس مى گويد : يا هرم بن حيان ! مات ابوك حيان ، و يوشك ان تموت انت فاما الى الجنه و اما الى النار، و مات ابوك آدم ، و ماتت امك حوا، يابن حيان ! و مات نوح نبى الله ، و مات ابراهيم خليل الله و مات موسى نجى الله ، و مات داود خليفة الرحمن ، و مات محمد، صلى الله عليه و آله جميع الانبياء (209)؛ اى هرم بن حيان ! پدرت حيان مرد، و نزديك است كه تو نيز بميرى ، يا به سوى بهشت خواهى رفت و يا به طرف جنهم ، پدرت آدم نيز مرد، مادرت خواهم مرد، اى پسر حيان ! نوح پيامبر خدا نيز مرد، ابراهيم خليل الله هم مرد، موسى نجى الله نيز مرد، داود خليفة الرحمن نيز مرد، و محمد - كه درود خدا بر او و تمامى پيامبران باد - نيز مرد.

مرگ پديده اى همگانى است و هيچ كس در اين خاكدان ، عمر جاودان ندارد. همه ذايقه ها طعم مرگ را مى چشند كه كل نفس ذائقة الموت (210)، حتى انبيا و اوليا را نيز فرا مى گيرد، بلكه مرگ وسيله انتقال است . تقوا پيشگان به واسطه مرگ از زمين به بهشت برين پرواز مى كنند و كفر پيشكان به وسيله آن از بهشت زمين به جهنم آتشين سقوط مى نمايند.

امكان فرار از چنگال مرگ وجود ندارد و اگر كسى اقدام به فرار كند، مرگ او را از پشت سر نمى گيرد، بلكه به هر طرف كه روى آورد، با مرگ رو در رو خواهد بود :

قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقيكم ؛ (211) اى پيامبر! بگو مرگى كه از آن مى گريزيد شما را ملاقات مى كند.

و از همه چيز اعجاب انگيزتر اين آدمى مرگ را فراموش مى كند و باده خيالى خلود سر مى كشد و از سراب توهم ، سرمست مى گردد، در زندان دنيا محصور و از سرچشمه زلال ايمان به دور، و از تلاوت قرآن مهجور مى ماند.

خويش را زا حلاوت عبادت ، صفاى عمل صالح و لذت خدمت به خلق محروم كرده و مغضوب خدا و خلق مى شود.

و آن گاه كه مرگ مى رسد، پرده ها مى افتد و خورشيد حقيقت مى درخشد، ناگاه ، آگاه مى شود و روى به سوى ذات اقدس الهى مى كند و ندا مى دهد كه پروردگار! مرا بار ديگر به دنيا باز گردان تا كار نيك انجام دهم !

اما حالا ديگر بسيار دير شده است و پاسخ مى شنود كه هرگز :

حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا تركت كلا انها كلمه هو قاتلها و من و رائهم برزخ الى يوم يبعثون ؛ (212) چون يكى از آنها را مرگ فرا ترسد، گويد : اى پروردگار من ، مرا باز گردان ، شايد كارهاى شايسته اى را كه ترك كرده بودم به جاى آورم . هرگز اين سخنى است كه او مى گويد و پشت سرشان تا روز قيامت مانعى است كه بازگشت نتواند.

سخن اويس به هرم بن حيان ، حكايت از اين حقيقت مى كند كه مرگ همگانى و بر همه انسانها سايه گستر است .

مگر نه اين است كه خداوند به حبيب خويش ، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله خطاب مى كند كه : انك ميت و انهم ميتون ؛ (213) تو مى ميرى و آنها نيز مى ميرند.

/ 99