اويس مى گويد ما سمعت كلمه للحكماء كانت انفع لى من قوله : صانع وجها واحدا، يكفيك الوجود كلها ؛ (240) از حكيمان ، سخنى از اين سودمندتر براى خويش نشنيده ام كه گفته اند : يك چهره براى خود بساز، تو را از تمامى چهره ها بى نياز مى كند.يكى از ابعاد اخلاص ، به دور بودن از دو رويى است ، بر عكس يكى از ويژگيهاى نفاق ، ناخالصى مى باشد.انسانهاى صادق و بى غل و غش ، نه فقط محبوب مردم خويشند، بلكه محبوب خدا و تاريخند. اما اشخاص دو رو، نه فقط منفور جامعه زمان خويشند، بلكه مغضوب خدا و تاريخند. آدمهاى پاك و صادق ، همانند آب زلال ، بى غل و غشند كه جامعه تشنه را از خلوص خويش سيراب و كامياب مى كنند، از آن جا كه حضرت حق يگانه و بى همتاست ، اهل حق و فضليت نيز چهره اى حقانى ، نورانى و يگانه دارند؛ زيرا دل ، زبان و عمل موحدان آيينه حق است . اين است كه اويس مى گويد : از حكيمان سخنى از اين سودمندتر براى خويش نشنيده ام كه گفته اند : يك چهره براى خود بساز، تو را از تمامى چهره ها بى نياز مى كند.اويس اين پند حكمت آموز را آويزه گوش خويش نمود و يك عمر در رفتار و گفتار، رو راست و صادق بود، البته جاى شگفتى نيست ؛ زيرا اويس بر وجود خاتم پيامبران عشق مى ورزيد و سرمست عطر ولايت محمد صلى الله عليه و آله بود.راستى چرا پس از پانزده قرن ، هنوز كه هنوز است آن گاه كه كلام مؤ ذن نورافشانى مى كند كه : اشهد ان محمدا رسول الله دلها به شوق او مى تپد؟! و چرا زيباترين نام ، نام او و گوياترين كلام ، كلام اوست ؟!يكى از دلايل اين گرايش و عشق پرشور، اين است كه رسول الله صلى الله عليه و آله ، قبل و بعد از بعثت و قبل تو پس از به قدرت و حكومت رسيدن ، فقط و فقط يك چهره داشت ، آن هم چهره حق ، در اين درياى زلال يك قطره ناخالصى نبود و انگيزه غير الهى بدان راه نداشت . زندگى پيامبر داراى ابعاد گوناگون بود، اما در همه شئون حيات فردى و جمعى ، با همه رو راست و صادق بود.انگار انسانها نفاق سنج دارند، اگر كسى به پست و مقام و علم و ثروت و موقعيتى برسد و چهره عوض كند، بلافاصله مردم بدان پى برند. از سوى ديگر مردم اخلاص را مثل نسيم هوا حس مى كنند و دوست دارند دريچه هاى دل خويش را به روى مخلصان باز كنند.كسانى كه اين در و آن در مى زنند، براى خويش به صورت مصنوعى چهره هاى دروغينى دست مى كنند، سخت در اشتباهند، و به قول اويس يك چهره حقانى ، آدمى را از ساير چهره هاى رنگانگ بى نياز مى كند. اينان از تعفن نفاق خويش در عذابند، راه يافتگان حقيقت و دلباختگان فضيلت ، چهره اى واقع نما و به دور از نفاق دارند و غرق در نور و سرورند. ظاهر و باطن آنان با يكديگر تطابق دارند و با چهره پر از صدق و صفاى خود، ديگران را نيز در مسير تكامل يارى مى رسانند. هم خودشان از عطر توحيد مسرورند و هم ديگران . آنان مرز و مكان را مى شكنند و نور وجودشان در همه زمانها و همه مكانها جارى مس شود. همان گونه كه حضرت سيدالمرسلين صلى الله عليه و آله يك چهره حق نما داشت و شايستگى صفت رحمه للعالمين يافت . (241)
چراغ بيست و چهارم : بيمارى دلنشين
مردى بنگريست به اويس القرنى ، او را گفت : چونست اين كه تو را همچون بيمارى مى بينم ؟ گفت : چرا بيمار