ايمان و علم داراى مراتبى هستند. كسب مدارج اوليه هر يك چندان دشوار نيست ، اما اگر كسى طالب مراحل پيشرفته ايمان و يا علم باشد، ناگزير از تركيب ايمان و علم و تلفيق باور و دانش خواهد بود. ايمان و علم ، مجموعه اى را تشكيل مى دهند كه يار و ياور يكديگر شده و انسان را در طى طريق كمك مى كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، آدمى را در رسيدن به بهترين مراحل اين گونه راهنمايى مى فرمايد :نعم وزير الايمان العلم (197) چه وزير خوبى است علم براى ايمان !ايمان در كشور جان سلطان است و بايد حكم براند. اما هر سلطانى نيازمند وزيرى است لايق كه دقايق را دريابد و تابع حقايق باشد. حقيقتا علم ، وزير و معاون زيبايى است براى ايمان ، و ايمان با داشتن اين وزير، وارسته و وزين مى گردد.حال اگر مفهوم مخالفت را در نظر بگيريم ، يعنى ايمان بدون علم و يا علم بدون ايمان . ايمان بدون علم ، يك دلبستگى كور است و علم بدون ايمان ، يك آگاهى بدون نور، و مجموعه ايمان و علم ، نور على نور خواهد بود و چه دل انگيز است اين نيايش امام صادق عليه السلام كه اللهم انى اسالك ايمان العلماء و فقههم (198) پروردگارا! از تو، ايمان و فهم دانشمندان را درخواست مى كنم .
2 - چه نيكوست علم كه او را بيارايدعمل !
چه زيباست دانشمندى كه به دانش خويش عمل مى كند. شيرينى علم را در عمل مى چشد و ديگران را نيز به اين راه مى كشاند. ايمان و علم به او كشش هديه مى كنند، اما با كوشش به كشش كمال مى بخشد. عالم عامل همانند درختى است تناور و بارور، و به سان چشمه اى كه آب گوارا در آن جارى است ، و همانند گلى با عطر و بويى دلپذير.چه زشت است چهره دانشمندى كه مرد عمل نيست و علم و عمل را با هم عجين نكرده و كردارش گفتارش را تكذيب مى نمايد و نه تصديق و تاييد؛ او درختى است كه آب و خاك و نور را ضايع كرده بى آن كه اثر و ثمرى در بر داشته باشد؛ كوزه اى است قيمتى كه از آب گواراى آن خبرى نيست ، نه مردم از او راضى اند و نه خداوند و حتى خود او؛ او گلى است كه از دور جلوه اى زيبا دارد، ولى از نزديك بى رنگ و بو و بى خاصيت است . او سرابى است كه تشنگان را به خويش مى خواند و همگان را بى بهره از خود مى راند. و چه زيباست كلام امير بيان و مولاى متقيان ، على عليه السلام كه مى فرمايد :العلم مقرون بالعمل ، فمن علم عمل ؛ و العلم يهتف بالعمل ، فان اجابه و الا ارتحال عنه (199) معلم نزديك و پيوسته به عمل است ، هر كس كه دانست ، عمل كرد علم ، عمل را به سوى خويش مى خواند، اگر او بپذيرد (كه درنگ مى كند و مى ماند) در غير اين صورت به جايى ديگر كوچ مى كند.
3 - و چه نيكوست عمل كه او را بيارايد حلم !
كسى كه اهل عمل است ، ولى بردبار و شكيبا نيست ، مردم از او گريزانند، حتى خود نيز از خويش متنفر است .مردى كه بسيار كار مى كند، اما كارش با تندى ، عجله و ناشكيبايى همراه است و همواره مورد سرزنش قلبى و يا زيان ديگر قرار مى گيرد. بر عكس ، كسانى كه خلق و خوى آتشفشانى ندارد، بلكه از صبر و متانت ، درجه و نشانى دارند، هم كارشان مطلوب است و هم خودشان محبوب . البته هر كس به مقام بالاترى از علم و عمل برسد، بردبارى بيشترى از او انتظار مى رود. اين شكيبايى انسانها را به راه سعادت ، و گناهنكاران را به راه ندامت ، هدايت مى كند.امام صادق عليه السلام غلامى را در پى كارى فرستاد، او دير كرد، امام به دنبالش رفت و مشاهده نمود كه او خوابيده است ، بالاى سرش نشست و او را باد مى زند تا بيدار شد. امام صادق عليه السلام را او فرمود :اى مرد! به خدا قسم تو اين حق را ندارى كه شب و روز بخوانى ، شبت از آن تو و روزت از آن ماست .(200)