بوى لطف او بيابانها گرفت
ذره هاى ريگ هم جانها گرفت (147)
ذره هاى ريگ هم جانها گرفت (147)
ذره هاى ريگ هم جانها گرفت (147)
بوى پيراهان يوسف رانديد
آنكه حافظ بود و يعقوبش شنيد (150)
آنكه حافظ بود و يعقوبش شنيد (150)
آنكه حافظ بود و يعقوبش شنيد (150)
ناريان مر ناريان را جاذيند
نوريان مر نوريان را طالبند (151)
نوريان مر نوريان را طالبند (151)
نوريان مر نوريان را طالبند (151)
عمريست تا زلف تو بويى شنيده ام
زان بوى در مشام دل من هنوز بوست (152)
زان بوى در مشام دل من هنوز بوست (152)
زان بوى در مشام دل من هنوز بوست (152)