اويس راهب و مجاهد - اویس قرنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اویس قرنی - نسخه متنی

محمدرضا یکتایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اميرالمومنين فرمود : اسمت چيست ؟ گفت : اويس : اميرالمومنين فرمود : تو اويس قرنى هستى ؟ گفت : آرى .

اميرالمومنين فرمود : الله اكبر! دوستم رسول خدا صلى الله عليه و آله به من خبر داد كه مردى از امتش را درك خواهم كرد كه به اويس قرنى گفته مى شود. او حزب اللهى ، و از حزب پيامبر خداست ، مرگش در شهادت است ، به تعداد دو قبيله ربيعه و مضر شفاعت مى كند.

ابن عباس مى گويد: (با اين سخن ) شادمان شديم و غم و اندوه را از ما زدود. (59)

اويس راهب و مجاهد

آن گاه كه اويس قرنى ، اين عارف پاكباخته و زاهد خود ساخته ، در اردوگاه على مرتضى عليه السلام حاضر شد، اميرالمومنين عليه السلام را خرسند و ياران او را خوشحال كرد. ورود اويس به جبهه حق عليه باطل ، حتى در لشكريان معاويه نيز تاثير گذاشت . تا آنجا كه در اولين روز نبرد، شخصى از اهالى شام آمد و از سپاهيان امام على عليه السلام سؤ ال كرد : آيا اويس ‍ قرنى در لشكر شماست ؟ جواب داده شد كه : آرى ، از او چه مى خواهى ؟، گفت : از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود :

اويس القرنى خير التابعين باحسان ؛ اويس قرنى از نظر نيكوكارى بهترين تابعين است . اين حديث را گفت و بى درنگ اسب خويش را به سوى جبهه على دوانيد و وارد اردوگاه اميرالمومنين عليه السلام شد. (60) البته اويس براى تبليغات و برگزارى مراسم دعا به جبهه نيامده بود؛ زيرا او همراه خود دو شمشير و يك فلاخن براى پرتاب سنگ هم آورده بود (61) اين است كه به محض شروع جنگ ، اين پيرمرد شير دل ، قهرمان ميدان عرفان و جهاد مى شود. او پيشتاز مبارزه شده ، وبه استقبال مرگ در راه خدا مى رود.

اينك اين راهب زاهد، مبارز و مجاهد شده است . او سالها در جهاد اكبر پيروز و سر بلند بوده و حالا به ميدان جهاد اصغر آمده است .

اويس مناجات مى كند كه : اللهم ارزقنى شهادة توجب لى الجنه و الرزق (62) پروردگار! شهادتى ارزانى ام كن كه برايم بهشت و روزى به ارمغان آورد.

اويس آماده نبرد مى شود، لباس كمترى مى پوشد تا چابك و سبكبال باشد.

در اين هنگام منادى لشكر على عليه السلام ندا مى دهد كه آماده باشيد! و سپاهيان صف مى بندند. با شروع جنگ ، اويس كه در پياده نظام است ، شمشيرش را مى كشد و حمله مى كند، قلب سپاه دشمن با شمشير اويس ‍ قرنى شكافته مى شود؛ با اين حال مى جنگد تا دسته شمشيرش مى شكند، آن گاه شمشير را مى اندازد و ندا مى دهد كه : اى مردم ، (كار را) تمام كنيد، تا همه چيز درست و تمام شود، و روى مگردانيد تا بهشت را ببينيد.

مى گويد و مى گويد تا تيرى آمده بر قلب او مى نشيند. انگار كه سالهاست روحش به معراج رفته و قفس تن وى بر جاى مانده است ، بدين ترتيب كبوتر روحش پرواز مى كند، وقتى كه بيش را بر بدن اين عارف دلباخته على مى شمارند، مشاهده مى كنند كه بيش از چهل جراحت از سوى جبهه جهل و جنايت ، پيكر اويس را آزرده است ، اما اين شيعه آزاده ، زخم در راه دوست را دوست مى داشته و با لباس احرام ولايت كه اينك به خون رنگين شهادت آغشته شده ، به لقاءالله شتافته است .

تيرى كه بر قلب اويس نشست ، قلب امام را آزرد. اگر چه اويس به آرزوى خويش رسيد، اما امام عارفى شيفته و زاهدى بر جسته را از دست داد. اگر اويس عاشق اميرالمومنين عليه السلام بود مولا هم اويس را دوست مى داشت . اين است كه بر پيكر پاك اويس حاضر مى شود. بر نماز مى گذارد، و او را دفن مى كند. (63) آرى ، اويس از شهرت فرار مى كند و در آغوش شهادت قرار مى گيرد.

او نمى خواهد از صفين به دور بماند، لذا در آن جا حضور مى يابد، چرا كه اهل خروج نيست ، اهل عروج است .

آرى ، بدين گونه سهيل يمانى در كهكشان راه شيعى درخشش جاودانه يافت .

فصل دوم : مقام عرفانى حكيم يمانى

پيش از آن كه به به مقام قرنى پرادخته شود، اين پرسش جلوه گرى مى كند كه عرفان چيست و عارف كيست ؟ پاسخ را بايد در درياى معارف جستجو كرد و پاى صحبت اساتيد ظرايف و آموزگاران حقايق نشست و اين راهى است طولانى و نورانى ، اما براى رعايت اختصار، به قطره اى از آن دريا اكتفا مى شود :

- عرفان ، معرفت حضرت حق است كه او اول و آخر و ظاهر و باطن است :

/ 99