اويس مى گويد : و طلبت الرئاسة فوجدتها فى الخلائق (219) ؛ رياست را طلب كردم ، پس آن را در نصيحت مردم يافتيم خطر سقوط، همواره آدمى را تهديد مى كند، انسان در معرض لغزش در پرتگاههاى گوناگون است . يكى از پرتگاههاى خطرناك و لغزشهاههاى ترسناك رياست طلبى است . كسى كه مى خواهد براى مردم سرورى كند، سرنگون مى شود و با سر به قعر دره گمراهى سقوط مى كند. رياست طلبى هلاكت فرد را به دنبال دارد، كما اين كه امام صادق عليه السلام مى فرمايند :من طلب الرئاسه هلك ؛ (220) هر كس رياست طلبد، به هلاكت مى رسد.اگر چه اويس به گفته خويش به جستجوى رياست مى پردازد، ولى آن را در پند آموزى مردم مى يابد. طلب رياست براى او نه تنها عامل هلاكت نيست ، بلكه وسيله نجات خود او و ديگران مى باشد. اويس آن گاه كه خود را رئيس اجتماع و در راس جامعه احساس كند به نصيحت مردم مى پردازد و با دست ارشاد، انسانها را نوازش مى دهد. پس رياست ارشادى وى از نوع حكومت حق بر قلبها و راهنمايى دلها به سوى حق كام او را حلاوت بخشيده است .يكى از زيباترين كارها اين است كه شخص هدايتگر، دست افتاده اى را در باتلاق نفس بگيرد، او را به چشمه سار توبه ببرد، در آب رحمت شستشويش دهد، با غسل هدايت تطهيرش نمايد، لباس تقوى بر اندامش بپوشاند و با عطر دل انگيز اخلاص معطرش سازد. از اين رو، اويس ، حلاوت رياست را در هدايت انسانها مى داند، او طعم ارشاد مردم را چشيده است ، او با زبان رفتار و گفتار، مردم را به سوى خدا دعوت مى كند، البته كمتر سخن مى گويد و بيشتر عمل مى كند كه زبان گوياتر و شيواتر است . بهترين دستورالعمل براى تبليغ دين را يم توان در اين كلام امام صادق عليه السلام جستجو كرد :كونوا دعاة للناس بغير السنتكم الورع و الجتهاد و الصلاة و الخير؛ فان ذلك داعية ؛ (221) با غير زبان خويش مردم را دعوت كنيد، مردم بايد تقوا كوشش و نماز و خير شما را ببينند، چرا كه اين امور، خود دعوت كننده است .اويس ، بزرگمردى است كه رياست طلبى را در نصيحت مردم مى يابد (222) نه برده ساختن آنان .