3 - زهد و آزادگى
عارف زاهد، فردى است مجاهد، او همواره تلاش و كوشش مى كند كه محتاج ديگران نشود، او به تلاش براى معاش به عنوان عبادت نگاه مى كند، براى او در تمامى صحنه هاى زندگى فردى و اجتماعى ، سجاده پرسش حق مهياست ، او از سستى و كاستى پرهيز كرده و با تنبلى و تن پرورى ستيز مى كند، كار مى كند اما قربه الى الله و به عشق دلدار، دسترنج و دستمزد خويش را مى گيرد، اما ورود ثروت را به نهاخانه دل نمى پذيرد.زاهد عارف مى داند كه اگر محبت دنيا از يك راه وارد قلب شد، نور ايمان و عرفان به سرعت سير نور، از راه ديگر دور خواهد شد، او از دسترنج خويش زندگى ساده اى براى خود و خانواده آماده كرده و باقيمانده را در راه خدا انفاق مى كند و حتى گاهى آنچه را كه خود نياز دارد، ايثار مى كند و دل نيازمندان را شاد كرده و به آنان مى بخشد. او به هر چيز دنيايى و اين جايى ، اين گونه مى انديشد، براى او خوراك ، پوشاك ، مسكن ، همسر، شهرت ، شهوت و رياست ، دلبستگى و وابستگى نمى آورد. او مردى حق است و حق مى گويد، و حق مى خواهد، و حق مى پيمايد.به اين معنا اويس قرنى عارفى است زاهد پيشه . او يك عمر شتربانى مى كند ولى وابستگى به دستمزد خويش ندارد، مختصرى را براى خود و مادرش بر مى دارد و بقيه را انفاق مى كند.اويس اين سخن اميرالمومنين على عليه السلام را درباره زهد، در زندگانى خويش بخشيده است :الزهد كله بين كلمتين من القرآن قال الله سبحانه : لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم (104) و من لم ياس الماضى و لم يفرح بالاتى فقد اخذ الزهد بطرفيه ؛ (105) تمام زهد و پارسايى بين دو كلمه از قرآن است كه خداوند سبحان مى فرمايد : تا بر آنچه از دستتان مى رود اندوهگين نباشيد، و بدانچه به دستتان مى آيد شادمانى نكنيد. و كسى كه بر گذشته افسوس نخورد و به آينده شادمان نگردد، پس زهد سمت آن دريافته است .اويس شتربانى كوشاست ، اما حاصل زندگانى او املاك و اموال نيست ، و از انى مهمتر، چشم نياز به دست ديگران ندوخته است . از اين رو، در ديدارى كه عمر بن خطاب با اويس دارد، به او مى گويد : باش تا چيزى از براى تو بياورم .اويس دست در جيب مى كند و دو درهم بيرون مى آورد و مى گويد : اين از اشتربانى كسب كرده ام اگر تو ضمان مى كنى كه من چندان بزيم كه اين را خرج كنم ، آن گاه ... قبول كنم . (106) از اين نوع بر خورد اويس مى فهميم كه او حقيقتا به دنيا بى رغبت و بى اعتناست و به معنايى كه خواجه عبدالله انصارى براى زهد بيان مى كند؛ زاهد است :الزهد اسقاط الرعنه عن الشى بالكيه ؛ (107) زهد دور انداختن رغبت از چيزى به طور كلى است . اويس ، دل و جان خويش را زا هر چه رنگ تعلق دارد، آزاده كرده و حافظ شيرازى به حق غلام همت اوست :
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است (108)
زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است (108)
زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است (108)