فصل چهارم : جايگاه اويس در نگاه بزرگان - اویس قرنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اویس قرنی - نسخه متنی

محمدرضا یکتایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد، مصداق ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا (332) است نه همچون بيدى كه از باد كفر و نفاق بلرزد، و گرنه ادعاى توحيد بدون استقامت در مقابل كفر و نفاق به پشيزى نيرزد.

شهادت ، بالاترين حسن عاقبت است و والاترين ركن سعادت ، شهيد، تشنه وصال است ابراهيم گونه در اين راه ، جان خويش را به قربانگاه حق مى برد :




  • خيال تيغ تو با ما حديث تشنه و آبست
    اسير خويش گرفتى بكش چنان كه تو دانى (333)



  • اسير خويش گرفتى بكش چنان كه تو دانى (333)
    اسير خويش گرفتى بكش چنان كه تو دانى (333)



شهادت ، به قول اويس ، مايه حيات است و سرمايه رزق و روزى . شهيد، تيغ زهرآگين دشمن را مى پذيرد، بدان اميد كه لبخند مقام ولايت بر جانش ‍ نشيند كه :




  • خار ارچه جان بكاهد، گل عذر آن بخواهد
    سهلست تلخى مى در جنب ذوق مستى (334)



  • سهلست تلخى مى در جنب ذوق مستى (334)
    سهلست تلخى مى در جنب ذوق مستى (334)



فصل چهارم : جايگاه اويس در نگاه بزرگان

آن گاه كه درباره موجودات زنده به مطالعه مى پردازيم ، به روشنى در مى يابيم كه حتى مرگ و حيات آنها سود و منفعت نهفته است ؛ مثلا يك اسب بادپا در زندگيش به صاحب خود خدمت مى كند، و يا هنگامى كه يك گوسفند پروار ذبح مى شود، شكم چندين گرسنه را سير كرده و برهنگانى را مى پوشاند، و يا... حتى حيواناتى كه ما آنها را آزار دهنده و موذى مى دانيم ، در نظام آفرينش جايگاهى مخصوص به خود دارند؛ مثلا حشرات عامل مهمى در گروه افشانى گلها هستند و زهر عقربها و مارها در داروسازى كاربرد دارند و...

افسوس و صد افسوس كه انسانهاى هستند كه زندگى شان فاقد هر گونه خاصيت مفيدى است و مرگشان نيز همين طور نه حيات چشمگيرى دارند و نه ممات قابل توجهى . براى چنين افرادى شناسنامه اى صادر مى شود و پس از مدتى باطل مى گردد و ديگر هيچ !

تاريخ ، اينها را نمى شناسد، چرا كه شناختنى نيستند. كسانى كه هيچ گونه تاءثيرى ندارند، به چه درد جامعه و تاريخ مى خورند؟! و اخبار زندگى ، بيمارى و يا مرگ آنها به چه درد مى خورد؟!

اما در نقطه مقابل ، افرادى را مى بينيم كه در جامعه و تاريخ مؤ ثرند، يا ضرر مى رسانند و يا منفعت ، يا ويران مى كنند و يا آباد، به هر حال خنثى نيستند، از اينها گروهى مايه ننگ تاريخند و جمعى مايه افتخار، گروهى سيه دلانند و جمعى روشندلان ، گروهى روسياهند و جمعى روسپيد.

سهيل ، ستاره اى تابان در آسمان عرفان   اويس قرنى يكى از سپيد رويان تاريخ است كه تاريخ به وجودش افتخار مى كند. اويس قرنى شخصيتى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در بزرگداشت و گراميداشت او او سخنها گفته و درها سفته . او از هوادران پيامبر گرامى اسلام و از حواريان اميرالمومنين عليه السلام است .

اويس قرنى كسى است كه امير بيان على عليه السلام در جنگ صفين به انتظارش نشسته و از ستايش مى كند. او عاشق دلباخته اى است كه پيشتازان عشق و محبت ، نام و ياد او را گرامى داشته اند.

اويس قرنى انسانى پاكباخته است كه بزرگان علم و ادب و عرفان از او و راه او به بزرگى ياد كرده اند.

اويس يمانى ، در آسمان عرفان ، ستاره درخشنده اى است كه شيعه و سنى در برابر پرتوش ، خيره مانده و در وصفش درمانده اند، و در آثارشان ، گنج ياد او را ره وديعت گذارده اند . اما چرا بر چهره اويس ‍ غبار غربت نشسته است و حتى مسلمين به ندرت او را مى شناسند؟ پيش از پرداختن به اين پرسش ، براى اين كه مظلوميت اويس نمايانگر شود، به مطالبى از كتاب حافظ خراباتى اشاره مى شود :

1. اويس قرنى ، اين شخصيت كه در هاله اى از ابهام قرار دارد و در تذكره هاى عارفان ايران از او مطالب مبهمى نقل شده است . در عرفان ايران مورد احترام و تعظيم و تكريم قرار گرفته و حتى فرقه اى نيز خود را به ايشان منسوب داشته و خود را اويسى مى شناسند. (335) 2. ضمن اقوال مختلف درباره صوفيان صدر اسلام اين سخن نيز گفته شده است كه اويس قرنى در گذشته به سال 37 هجرى ، قديمترين صوفى اسلامى است . ليكن در صحت اين سخن جاى تاءمل است ، مى توان اويس ‍ را از صوفيان و

/ 99