من با تو چنانم اى نگار يمنى گر در يمنى چو با منى پيش منى ور بى منى و پيش منى در يمنى
من در عجبم كه من توام يا تو منى ور بى منى و پيش منى در يمنى ور بى منى و پيش منى در يمنى
اگر چه اويس در يمن و حضرت محمد صلى الله عليه و آله در مدينه است ، اما او با پر و بال عشق پرواز كرده و جان خويش به جانان پيوند زده ، و به دور قيل و قال ، به شور و حال پرداخته و با لباس پاك و پاكيزه تقوا در جمع ياران خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله قرار گرفته است ، چرا كه امام باقر عليه السلام محبوبترين اصحاب خويش را كسى مى داند كه با تقواترين ، فقيه ترين و رازدارترين باشد : و الله ان احب اصحابى الى اورعهم و افقههم و اكنمهم لحديثنا . (84) آن گاه كه ويژگيهاى اويس قرنى اين حكيم يمنى را در نظر مى گيريم او را نسيم رحمانى ، نفس الرحمان و عطر الصحابه مى يابيم .
خير التابعين
تابعى اصطلاح رجالى است و به شخصى گفته مى شود كه صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديده و مدتى با آنان ملاقات و مصاحبت داشته باشد. با توجه به مطالبى كه پيرامون صحابى مطرح شد، اين جا نيز پرسش را بايد پاسخ داد كه : حقيقتا تابعى كيست ؟ آنچه مسلم است ، ديدار ظاهرى اصحاب نمى تواند كسى را تابعى كند بلكه بايد شخص دل و جان را زا چشمه سار ايمان سيراب نموده و در سايه سار اسلام ، هنگام مرگ كامياب شود؛ چرا كه : التابعى : من لقى الصحابه مومنا بالنبى صلى الله عليه و آله و مات على الاسلام ؛(85) به بيان ديگر حقيقت تابعى شدن در تبعيت است ، پيروى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ريشه در محبت انسان به خداوند دارد و ميوه و ثمره آن ، محبت خداوند به انسان است :قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله رحيم (86) بگو : اگر خدا را دوست مى داريد از من پيروى كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد، كه خداوند آمرزنده و مهربان است .اويس قرنى حقيقتا پيرو نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله بود و از تابعين به شمار مى رود و بهترين تابعان معرفى مى فرمايند :ان خير التابعين رجل يقال له : اويس (87)
2 - حوارى علوى
اويس قرنى در حجه الوداع حضور نداشت و مكه را به قصد مدينه ترك نكرد. آن گاه كه در هم شكننده حكومتهاى ايران و روم به غدير خم رسيد و دستور داد كه كه كاروان محمدى صلى الله عليه و آله در آن مكان گرد هم آيند، و آنان كه رفته اند باز گردند و آنان كه هنوز نيامده اند به جمع بپيوندند، اويس نبود.در آن روز گرم كه از بار شتران منبر ساختند و آن جمعيت انبوه گوش به سخنان نبى مكرم مى دادند. و براى اكثر آنان ، اين آخرين بارى بود كه : صداى ملكوتى و نداى آسمانى ، مهمان گوش و دل و جانشان مى شد. اويس قرنى در آن اجتماع بزرگ شركت نداشت .نسائى (88)، نويسنده و فقيه اهل سنت در كتاب خويش : خصائص اميرالمومينن على بن ابى طالب (ص 21) چنين آورده است :وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله از حجه الوداع برگشت و رد غدير منزل گرفت ، دستور داد زير چند را روفتند. پس فرمود : گويا مرا دعوت كرده اند و من اجابت كرده ام ، و من در ميان شما دو چيز گران و بس بزرگ مى گذارم ، يكى بزرگتر از ديگرى است ، كتاب خدا و عترتم ، اهل بيتم . پس نيك بنگريد كه پس از من با آن دو چگونه معامله كنيد، و جانشين من در آن دو باشيد، چه آن دو از يكديگر جا نخواهند شد، تا در كنار حوض مرا ديدار كنيد. آن گاه فرمود : خدا مولاى من و من ولى هر مؤ منم . پس از آن دست على را بگرفت و فرمود : هر كس را من مولاى اويم اين على ولى اوست ، بار الها! دوستى كن با كسى كه با او دوستى كند، و دشمنى كن با كسى كه با او دشمنى كند. (89) اويس در غدير خم حضور نداشت و هنوز نويسندگان و شعرا، ريزه كارى هاى ماجراى غدير را بيان نكرده بودند. هنوز علامه امينى (90) كتاب الغدير را تاءليف نكرده بود كه سرود حقانيت امام على عليه السلام را زا آثار و نوشته هاى اهل سنت زمزمه كند.اويس در غدير نبود، اما دست تقدير دست او را در دست اميرالمومنين على گذاشت و به او عنوان حوارى علوى