5 - مقام شفاعت - اویس قرنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اویس قرنی - نسخه متنی

محمدرضا یکتایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آله .

البته صعود به مقام شهود آن چنان دشوار نيست كه نگهدارى مقام و موقعيت از خطرات سقوط. مهمترين اصل در اين راه ، اصالت باطن است و پرهيز از ظاهر پرستى . اويس قرنى اين درس را به همگان آموخته كه اگر كسى مى خواهد در هر كجاى دنيا حقيقت محمديه را معترف و رسالت احمديه را معتقد باشد، بايد در تقوا تداوم و در نگاه باطنى تكامل داشته ، و هرگز شوق شهود و اشتياق شهادت را از دست ندهد. چه بسا اشخاصى كه آن روز در مجلسى پيامبر صلى الله عليه و آله حضور داشتند و امروز به مرقد رسول خدا صلى الله عليه و آله نزديكند، اما باطن ايشان ميليونها سال نورى از نور محمدى صلى الله عليه و آله دور بوده است ، و چه بسا انسانهايى كه هرگز با مدينه و در نهفته در آن ديدار ظاهرى نكردند، ولى با چشم باطن ، آن واسطه غيبت و شهود را همواره شهود كرده و با تمام وجود گفتند : اشهد ان محمد رسول الله .

اويس قرنى نيز اين گونه بود، او به زيارت ظاهرى حبيب خويش نايل نشد، اما همواره حبيب خدا صلى الله عليه و آله را طبيب دردهاى متعالى خود دانست ، وا ين اعتقاد تا پايان زندگيش زايل نشد. او بصيرتى كامل و قلبى اهل راز و نياز، به مقام شهود رسيده بود، لذا از آغاز تا سرانجام ، جام شهادت و ولايت سر مى كشيد، او غدير خم را شهود كرده بود، و از خم غدير سر مست و سر حال بود.

اويس قرنى ولايت امير المومنين عليه السلام را شهود كرده بود همان گونه كه ام سلمه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين بود. زيرا هنگامى كه على عليه السلام مى خواست به طرف بصره براى جنگ جمل برود، بر ام سلمه همسر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شد، تا با او خداحافظى كند. ام سلمه گفت : برو در پناه خدا و در كنف حمايت او، به خدا سوگند تو بر حقى با تو است ، و اگر نبود كه من مى خواهم از نافرمانى خدا و رسول پرهيز كنم و دستور او را بايد در خانه هاى خود بنشينيم اطاعت كنم ، حتما با تو مى آمدم ، لكن به خدا سوگند كسى را با تو مى فرستم كه از جان خودم عزيزتر، و او فرزند من است .(125) آرى ام سلمه ، اسماعيل خويش را همراه اميرالمومنين عليه السلام مى فرستد، ولى اويس جان خويش را در طبق اخلاص گذارده و در ركاب جان جانان مى جنگد و جوانمردانه در همه دوران على عليه السلام حضور مى يابد و شك و شهبه اى را به ذهنش خطور نداده و آخرين جرعه شهود را از خم غدير سر مى كشد و تير خصم به قلب عارفش مى خورد. او حضور خويش در صفين و خون دل خود، شهادت مى دهد؟ اشهد ان علينا ولى الله . (126) و اويس قرنى اين گونه حصار دنيا را شكست ، و بر قله شهود نشست ، و در همه فراز و نشيبها، صبور و شكيب بود و به مقام شهود پر كشيد، و او هرگز نمرده است و ما به پيروى از قرآن او را بر سفره عند ربهم يرزقون مى بينيم و او را مرده نمى دانيم ، چرا كه او عارفى شهيد است و مصداق آيه و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا (127) . و به قول مولوى :




  • نيم جان بستاند و صد جان دهد
    آنچه در و همت نيايد آن دهد (128)



  • آنچه در و همت نيايد آن دهد (128)
    آنچه در و همت نيايد آن دهد (128)



5 - مقام شفاعت

پيامبر صلى الله عليه و آله بى نظير، بشير و نذير، سيد انبيا و محمد مصطفى صلى الله عليه و آله روزى به اصحاب اين گونه بشارت داد : ابشروا برجل من امتى يقال اويس القرنى فانه يشفع لمثل ربيعه و مضر؛ (129) بشارت مى دهم به شخصى از امتم كه به اويس قرنى گفته مى شود و او همانند ربيعه و مضر شفاعت مى كند.

اين حديث نبوى و دسته گل محمدى از گلواژه هايى تشكيل شده كه تشريح آنها مقام عرفانى اويس قرنى را تبيين ، و هر سالكى را به پيمودن راه وى تشويق مى كند، چرا كه اويس راهى نرفت جز راه قرآن و عترت عليه السلا. گلواژه هاى حديث نبوى در بشارت به شفاعت اويس عبارتند از :

گلواژه اول (بشارت ) : مژده رحمانى هر دل مرده فريب خورده شيطان را روح مى بخشد، همان گونه كه باران ، زمين خشك و مرده را زندگى مى بخشد، خبر خوش ، انسان بى خبر را از زيان و ضرر دور مى كند و شرر آتش عشق و اميد را در دل او مى افكند، همان گونه كه آتش به مشعل نور مى دهد. خوش خبر جهان آفرينش حضرت محمد صلى الله عليه و آله مى خواهد دل مرده را زنده كند، و مشعل افسرده را شراره بخشد، از اين رو مژده اى مى دهد حيات بخش . اين بشارت ، حتما و قطعا خبر مهمى را به دنبال مى آورد، و او مى خواهد نهال اميد در دل شنونده بكارد، و حرارت مژده ، حكايت از حلاوت آن دارد. پس بايد گوش دل باز كرد و همنوا با حافظ اين

/ 99