ايـنـكـه اسـلام آزادى بـردگـان را بـه صورت يك كار پسنديده شرعى قرار داده تا مؤ منان با انجام آن به خداوند تقرب بجويند، عملى ترين راه آزاد ساختن بردگان است ، چنان كه بسيارى ازمـسلمانان با همين انگيزه بردگان را آزاد مى كردند.^(124) اما اينكه چرا اسلام بصراحت برده دارى را لغو نكرده ، دليلش اين است كه اين كار غير عملى بود از چند جهت :
1ـ اگر اسلام دستور لغو يك باره بردگى را مى داد، بردگان زيادى درجامعه بودند كه چون امـكـان زندگى مستقل براى آنها نبود، به صورت يك قشر بيكار و سرگردان درجامعه ظاهر مى شدند.
2ـ يـكـى از راهـهـاى گرفتن برده ، جنگ بود، به اين ترتيب كه اسيران به عنوان غنايم جنگى مـيان جنگجويان تقسيم مى شدند. جنگ و اسير گرفتن يكى از امور اجتناب ناپذير جامعه بشرى اسـت . و در روزگـار گـذشـتـه مـنـاسـب تـريـن راه نـگهدارى اسيران تقسيم آنان ميان جنگجويان بـود،در حـالى كـه نـگـهـدارى آنـان بـه صـورتـهـايـى كـه امـروز معمول است ، جامعه را دچار مشكل مى ساخت .
خـرافـه واعـتـقـاد بـه وجـود مـوجـودات مـوهـوم و غـيـرواقـعـى واعـمـالى كـه نـاشـى از جـهل به علل حوادث و وقايع بود. و نيز اعتقاد به تاءثير داشتن برخى از حركات طبيعى و يا اشياء بر زندگى انسانها درميان عرب دوره جاهليّت بسيار رايج بود كه براى نمونه به چند تاى آنها اشاره مى كنيم .
از جمله خرافه هاى عربها اعتقاد به شومى عطسه بود، از اين رو وقتى كسى عطسه مى كرد همه دست از كار مى كشيدند و با شنيدن عطسه مى گفتند: بِكلابى ، يعنى شومى عطسه به سگانم بـيـفـتـد. اگر دوستى عطسه مى كرد مى گفتند: طول عمر وجوانى باد، درحالى كه اگرآن را از دشمن مى شنيدند مى گفتند: به درد كبد و سياه سرفه مبتلا شوى .^(125) اسلام نه تنها عطسه را شوم نمى داند، بلكه آن را نعمت خداوند و مايه سلامتى مى داند.
امام باقر عليه السلام دراين باره فرموده است :
((نِعْمَ الشَّيْى ءُ الْعَطْسَةُّ تَنْفَعُ فِى الْجَسَدِ وَتَذَكِّرُ بِاللّهِ عَزَّ وَجَلَّ))^(126) چـه چـيـز خـوبـى اسـت عـطـسـه كـردن ، بـراى بـدن سـودمـنـد اسـت و خـداى عـز وجل را هم به ياد مى آورد.
عطسه هم براى عطسه كننده و هم براى شنونده در تعاليم اسلام آداب ويژه اى دارد.
حضرت امام محمدباقر عليه السلام فرمود:
(( اِذا عـَطـَسَ الرَّجـُلُ فـَلْيَقُلْ: اَلْحَمْدُ لِلّهِ (رَبِّ الْعالَمينَ) لا شَريكَ لَهُ وَ إِذا سَمَتَ الرَّجُلُ فَلْيَقَلْ يَرْحَمُكَ اللّه وَاِ ذا رَدَ (دْتَ) فَلْيَقُلْ يَغْفِرُاللّهُ لَكَ وَلَنا... ))^(127) هـرگـاه مـردى عـطـسـه زنـد دنبالش بگويد: ((اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ لا شَريكَ لَهُ)) و كسى كه بخواهد جواب بدهد بگويد ((يَرْحَمُكَ اللّه )) و چون (شخصى كه عطسه زده ) بخواهد جواب او را بدهد بگويد:((يَغْفِرُاللّهُ لَكَ وَلَنا)).
از ديگرخرافه هاى دوره جاهليت ، اعتقاد به تاءثيراجرام فلكى در سرنوشت انسانها بود. اسلام شـنـاخـت اجـرام آسـمانى را تا آنجايى كه جنبه علمى دارد، ستوده است ؛ اما تاءثير حركات اجرام آسمانى بر زندگى انسانى و نيز سعد و نحس بودن ايام را مردود دانسته است .^(128) (( شـبـى رسـول خـدا(ص ) با جمعى از اصحاب درنقطه اى نشسته بودند. بناگاه ستاره دنباله دارى درخـشـيـدن گـرفـت . پـس از طـى فـاصـله اى خـامـوش شـد. حضرت روبه حاضران كرد و پـرسيد: در گذشته (ايام جاهليت ) راجع به چنين حادثه اى چه عقيده اى داشتيد؟ پاسخ دادند: آن را نـشـان تـولّد مـولودى عظيم و يامرگ شخصيتى عظيم مى دانستيم . حضرت فرمود: اين حادثه نه به مرگ كسى مرتبط است و نه به زندگانى كسى .))^(129) اميرمؤ منان على عليه السلام نيز دراين باره استدلال محكمى دارد. هنگامى كه عازم جنگ با خوارج شدند فردى به آن حضرت عرض كرد: در اين هنگام كه حركت مى كنى مى ترسم به مراد خويش دست نيابى من اين مطلب را