بررسی تاریخ عاشورا

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

نسخه متنی -صفحه : 122/ 77
نمايش فراداده

كفر خود اصرار ورزيده اند معلوم است با اينان نيز چنان كنيم كه با آنان رفتار كرديم در سوره فتح مى گويد:

ولو قاتلكم الذين كفروا لولوا الادبار ثم لا يجدون وليا و لا نصيرا سنه الله التى قد خلت من قبل و لن تجد لسنه الله تبديلا (71).

يعنى اگر مشركان مكه در حديبيه با شما جنگ مى كردند صرفه اى نمى بردند و پشت به جنگ مى دادند و سپس نه پناهى به دست مى آوردند و نه ياورى و اين طرز رفتارى است كه پيش از اين هم خدا با كافران داشته و رفتار و سنت خدا را تغيير و تبديل نيست ، يعنى يكى از سنت هاى پروردگار اين است كه ايمان مايه پيروزى و غلبه يافتن بر دشمن است و نه شما تنها و بت پرستان مكه بلكه هر دو دسته اى كه با هم درافتند و يكى از آنها با انگيزه ايمان به ميدان كارزار آيد خداى او را پيروز مى كند. در سوره فاطر يعنى سوره ملائكه مى گويد:

و لا يحيق المكر السيى ء الا باهله فهل ينظرون الا سنت الاولين فلن تجد لسنه الله تبديلا و لن تجد لسنه الله تحويلا (72).

رفتار بد دامنگير آدمى شود

يعنى اينان كه دست از بت پرستى برنمى دارند و مكرهاى بد به كار مى برند تا از پيشرفت اسلام جلوگيرى كنند بدانند كه مكرهاى بد دامنگير همان كسانى مى شود كه مكر مى كنند و اگر ايشان انتظار داشته باشند كه ما با ايشان روشى در پيش گيريم جز روشى كه با گذشتگان داشته ايم انتظارى است بى جا، زيرا سنت خدا تغييرپذير نيست و مكر و فريبكارى هرگز مايه سرفرازى و پيشرفت نبوده است در سوره مومن يعنى سوره غافر مى گويد:

فلم يك ينفعهم ايمانهم لماراوا باسنا سنه الله التى قد خلت فى عباده و خسر هنالك الكافرون (73).

يعنى كسانى كه پيمبران را تكذيب و آنها را مسخره كردند و عذاب بر آنها فرستاديم چون سختى عذاب ما را ديدند و دست به دامن ما شدند و گفتند دست از شرك و كفر خويش برداشتيم و به خداى يگانه ايمان آورديم اين ايمان كه از فشار عذاب ناشى شده بود سودى به حال ايشان نمى داشت و اين روش خدايى است كه در ميان بندگانش عمل شده و كافران در آن حال زيان بردند.

سنتهاى الهى در تمام امتها يكى است

از مجموع اين آيات چنين برمى آيد كه خداى متعال براى خاطر كسى از سنت هاى خويش دست برنمى دارند نه كسى را بى جهت عزيز و سربلند و سعادتمند مى كند، و نه كسى را بى جهت خوار و زبون و بدبخت مى گرداند، هم آن را راهى است و هم اين را جهتى و علتى نه خدا ملتى را آفريده تا بر ديگران سرورى كنند و در دنيا عزيز و سربلند باشند، و نه مردمى را خلق كرده براى آنكه بيچاره و بدبخت و ناروا درمانده باشند، هم آن كه در دنيا سرورى و توانگرى يافته اند بر حسب سنت الهى بوده است و هم اينان كه زبونى و بدبختى و رسوايى كشيده اند.

امير المومنين عليه السلام در يكى از خطبه هاى خود كه در نهج البلاغه نقل شده مى گويد:

والله لا ظن ان هولاء القوم سيدالون منكم باجتماعهم على باطلهم و تفرقكم عن حقكم و بمعصيتكم امامكم فى الحق ، و طاعتهم امامهم فى الباطل و بادائهم الامانه الى صاحبهم ، و خيانتكم صاحبكم و بصلاحهم فى بلادهم و فسادكم ، فلو ائتمنت احدكم على قصب لخشيت ان يذهب بعلاقته (74).

پيروزى دشمن بر دورافتادگان از ايمان

يعنى به خدا قسم گمان مى كنم كه اين دشمنان شما به زودى بر شما پيروز شوند و كار را از دست شما بگيرند چرا كه اينان در همان باطل خود هماهنگى دارند اما شما در حق خود پراكنده و از هم جدا هستيد، آنان امام خود را در راه باطل اطاعت مى كنند اما شما امام خود را در راه حق معصيت مى كنيد، و فرمان او را نمى بريد، آنان با رهبر خود به امانت رفتار مى كنند اما شما به امام خود خيانت مى كنيد، آنان در سرزمين خود و براى خود خوب مردمى هستند و كار به زيان كشور خود نمى كنند، اما شما در سرزمين خودتان و جايى كه از آن شما است بد مردمى هستيد و تبهكارى مى كنيد، با شما مردم چگونه مى توانم كار كنم كه اگر به يكى از شماها كاسه اى چوبى به امانت بسپارم راستى مى ترسم كه دسته آن را براى خود جدا كند.

مى توانم بگويم كه امير المومنين عليه السلام با اين كلمات همه آن آيات را شرح و تفسير كرد و نشان داد