مبانی نظری تزکیه

محمد شجاعی

جلد 1 -صفحه : 490/ 106
نمايش فراداده

آن مرتبه از حب حق كه سوزى در دل دارد وآثارى به دنبال خود مى‏آورد، از قبيل انس به مناجات و عبادت،و انس به ذكر و خلوت، وبالاخره، انس به حق و فرار از خلق، و از قبيل اشتياق به قرب بيشتر، و شوق لقاء و شهود، و ازدياد طلب و شدت مجاهدت، و غير اينها ازآثار و لوازم ديگر، مرتبه‏اى است از حب حق كه بعد از مدتى مجاهدت صادقانه در دل سالك به ظهور مى‏رسد و قبل از آن هرگز چنين محبتى در دل پيدا نمى‏شود، زيرا كه دل قبل از مجاهدت، هنوز محجوب است و حجاب يا حجابهاى موجود در آن در حب دنيا خلاصه مى‏شود، مانع از ظهور چنين محبتى مى‏باشد.

(البته حساب مجذوبين قبل از مجاهدت، حساب ديگرى است و بحث ما در خصوص مجذوبين بعد از مجاهدت است).

بنابراين، بعضيها كه ازهمان اول امر در ابتدا سلوك، يعنى قبل از اينكه مجاهدتى داشته باشند و تا حدودى حجابها را كنار بزنند، اين چنين محبت و آثار و لوازم آنرا انتظار دارند، و مى‏خواهند با محجوب بودن دل از اين مرتبه حب و از آثار آن، مانند انس به مناجات و حال در عبادت و اشتياق به قرب ونظاير آنها برخوردار باشند، به اين حقيقت توجه ندارند كه اين مرتبه از حب و اين آثار و لوازم، بعد از مدتى مجاهدت و بعد از حصول آمادگى به دست مى‏آيد، نه قبل از آن و در اول شروع به سلوك.

سر مسئله هم كاملا روشن است. چگونه مى‏شود چنين محبت و انجذابى، و چنين سوز و حال و انس و اشتياقى در دل محجوب به ظهور برسد؟! و چگونه اين مرتبه از حب حق، با حب دنيا و حب اغيار، جمع مى‏شود؟!.

در آيات و روايات و دعاهاى وارده، آثار و لوازم خاصى كه براى حب حضرت حق بيان شده است، مخصوص به حب بعد از مجاهدت، در مراتب مختلف آن مى‏باشد. (البته به حال مجذوبين قبل از مجاهدت هم منطبق مى‏گردد كه از بحث ما خارج است).

آثار ولوازم، و در تعبير ديگر، بركات حب بعد از مجاهدت، در مراتب مختلف آن، آثار و بركاتى است كه مانند حقيقت خود حب براى آنان كه از اهل حب نيستند، آنچنان كه هست، قابل درك نيست، مخصوصاً آثار و بركات مراتب عاليه و نهايى آن. قسمتى ازاين آثار و بركات نه تنها براى ديگران قابل درك نيست، بلكه، قابل هضم هم نمى‏باشد. و اصولا بايد گفت، با ظهور حب حضرت حق در دل سالك، و با سيطره آن بر وجود او، همه محاسبات عوض شده و آن مى‏شود كه صاحبدلان بيدل دانند و اهل محبت و عشاق دريابند، مخصوصاً در مراتب عاليه و نهايات.

مولوى مى‏گويد:


  • از محبت تلخها شيرين شود از محبت دردها صافى شود از محبت خارها گل مى‏شود از محبت دار تختى مى‏شود از محبت سجن گلشن مى‏شود از محبت نار نورى مى‏شود از محبت سنگ روغن مى‏شود از محبت حزن شادى مى‏شود از محبت نيش نوشى مى‏شود از محبت نيش نوشى مى‏شود

  • وز محبت مسها زرين شود وز محبت دردها شافى شود وز محبت سركه‏ها مل مى‏شود وز محبت بار بختى مى‏شود بى محبت روضه گلخن مى‏شود وز محبت ديو حورى مى‏شود بى محبت موم آهن مى‏شود وز محبت غول هادى مى‏شود وز محبت شير موشى مى‏شود از محبت نيش نوشى مى‏شود