آن مرتبه از حب حق كه سوزى در دل دارد وآثارى به دنبال خود مىآورد، از قبيل انس به مناجات و عبادت،و انس به ذكر و خلوت، وبالاخره، انس به حق و فرار از خلق، و از قبيل اشتياق به قرب بيشتر، و شوق لقاء و شهود، و ازدياد طلب و شدت مجاهدت، و غير اينها ازآثار و لوازم ديگر، مرتبهاى است از حب حق كه بعد از مدتى مجاهدت صادقانه در دل سالك به ظهور مىرسد و قبل از آن هرگز چنين محبتى در دل پيدا نمىشود، زيرا كه دل قبل از مجاهدت، هنوز محجوب است و حجاب يا حجابهاى موجود در آن در حب دنيا خلاصه مىشود، مانع از ظهور چنين محبتى مىباشد.
(البته حساب مجذوبين قبل از مجاهدت، حساب ديگرى است و بحث ما در خصوص مجذوبين بعد از مجاهدت است).
بنابراين، بعضيها كه ازهمان اول امر در ابتدا سلوك، يعنى قبل از اينكه مجاهدتى داشته باشند و تا حدودى حجابها را كنار بزنند، اين چنين محبت و آثار و لوازم آنرا انتظار دارند، و مىخواهند با محجوب بودن دل از اين مرتبه حب و از آثار آن، مانند انس به مناجات و حال در عبادت و اشتياق به قرب ونظاير آنها برخوردار باشند، به اين حقيقت توجه ندارند كه اين مرتبه از حب و اين آثار و لوازم، بعد از مدتى مجاهدت و بعد از حصول آمادگى به دست مىآيد، نه قبل از آن و در اول شروع به سلوك.
سر مسئله هم كاملا روشن است. چگونه مىشود چنين محبت و انجذابى، و چنين سوز و حال و انس و اشتياقى در دل محجوب به ظهور برسد؟! و چگونه اين مرتبه از حب حق، با حب دنيا و حب اغيار، جمع مىشود؟!.
در آيات و روايات و دعاهاى وارده، آثار و لوازم خاصى كه براى حب حضرت حق بيان شده است، مخصوص به حب بعد از مجاهدت، در مراتب مختلف آن مىباشد. (البته به حال مجذوبين قبل از مجاهدت هم منطبق مىگردد كه از بحث ما خارج است).
آثار ولوازم، و در تعبير ديگر، بركات حب بعد از مجاهدت، در مراتب مختلف آن، آثار و بركاتى است كه مانند حقيقت خود حب براى آنان كه از اهل حب نيستند، آنچنان كه هست، قابل درك نيست، مخصوصاً آثار و بركات مراتب عاليه و نهايى آن. قسمتى ازاين آثار و بركات نه تنها براى ديگران قابل درك نيست، بلكه، قابل هضم هم نمىباشد. و اصولا بايد گفت، با ظهور حب حضرت حق در دل سالك، و با سيطره آن بر وجود او، همه محاسبات عوض شده و آن مىشود كه صاحبدلان بيدل دانند و اهل محبت و عشاق دريابند، مخصوصاً در مراتب عاليه و نهايات.
مولوى مىگويد: