مراتب حب حق - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشارتها تأمل عميق داشته باشند.




  • من زمسجد به خرابات نه خود افتادم
    اينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد



  • اينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
    اينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد



(حافظ شيرازى)


مراتب حب حق

حب حق، عشق به حق، فناء فى الحق، و بقاء بالحق، مراتب يك حقيقت است كه از آن با عنوان «حب» و«محبت» تعبير مى‏شود. حقيقت حب، يك حقيقت است و داراى مراتب مى‏باشد.

حقيقت حب، شعله‏اى است در دل كه از جذب حق بسوى خود، و انجذاب عبد بسوى او، نشأت مى‏گيرد. اين شعله مبارك از همان اول مى‏خواهد فاصله بين محب و محبوب را از ميان بردارد، و محب را به محبوب برساند، و فانى در او، و باقى به بقاى او بگرداند. اين، خصوصيت اين شعله مبارك، يعنى حب است. حقيقت آن، يكى است و ليكن مراتب آن، مختلف بوده و داراى شدت و ضعف، و نقص و كمال است. يعنى بعضى از مراتب آن، ضعيف و ناقص، و بعضى،شديد و كامل، و بعضى هم در نهايت شدت و كمال است.

اگر چه همه مراتب، مراتب يك حقيقت، يعنى مراتب حقيقت حب است، با اينهمه، اصطلاحات و اطلاقات و زبانها متفاوت است. معمولا در اصطلاح ارباب ذوق و عرفان به بعضى از مراتب، عنوان«حب» و «محبت» اطلاق مى‏گردد و به بعضى ديگر، عناوين ديگرى اطلاق مى‏شود. لسان آيات و روايات و دعاهاى مأثور هم لسان ديگرى است.

به حسب اصطلاح ارباب ذوق و عرفان، مرتبه‏اى كه ضعيف و ناقص است، حب ناميده مى‏شود كه به جاى خود داراى درجات ومراتب مى‏باشد؛ و مرتبه‏اى كه شديد و كامل است، عشق ناميده مى‏شود كه باز به جاى خود درجات و مراتب دارد؛ ومرتبه‏اى هم كه شديدتر و كاملتر مى‏باشد، فناء است كه مراتب و درجات دارد؛ و مرتبه أعلى و نهايى نيز بقاء است كه آنهم از اطوار متنوع برخوردار مى‏باشد.

به بعضى از مراتب حب بلحاظ اينكه بسيار ضعيف و ناقص است و از آثار و احكام حب در آن بسيار كم به چشم مى‏خورد، عنوان «حب» و «محبت» اطلاق نمى‏شود، اگر چه مرتبه‏اى از آن مى‏باشد. همين مرتبه از حب است كه در ابتداى امر انسان را به طرف سلوك مى‏كشد و در زمره سالكين الى الله قرار مى‏دهد.

از همان اول امر كه سالك به فكر سلوك مى‏افتد و قدم در طريق مى‏نهد و به مجاهدت مى‏پردازد، و به ذكر و طلب مشغول مى‏شود، و سعى در كنار زدن حجاب حب دنيا و حجابهاى ديگر از دل مى‏كند، به حكم محبت و به مقتضاى آن مى‏باشد. چيزى كه هست، اين مرتبه از حب كه حب قبل از مجاهدت است، بلحاظ اينكه بسيار ضعيف و ناقص است و آثار و احكام محبت در اين مرتبه كمتر به چشم مى‏خورد، حب ناميده نمى‏شود. وقتى سالك با شروع به سلوك به مجاهدت پرداخت، به اندازه‏اى كه قلب خويش را تطهير نموده، و به اندازه‏اى كه كه حجاب حب دنيا و ساير حجب منشعب از آنرا كنار زده و ذكر و طلب به قلب او راه يافته است، حب حق نيز در قلب وى شدت پيدا كرده و بيشتر و بهتر به ظهور مى‏رسد. هر چه حجاب يا حجابها بيشتر بر طرف شود، بر شدت و كمال آن نيز افزوده مى‏گردد، تا جايى كه حب تام و كامل، و به تعبيرى، عشق فراگير همه دل را فرا گيرد و بر آن حاكم شود و مدارج خود را طى كند و به فنا ء در مراتب آن، و سپس به بقاء دراطوار آن منتهى گردد.

در حقيقت، از همان اول امر، جاذبه حب فطرى است كه به اندازه ظهورش در دل، انسان را به مجاهدت وادار مى‏كند و با شروع مجاهدت، به هر اندازه حجاب از دل بر طرف شود، جاذبه حب نيز شديدتر و ظاهرتر مى‏گردد، و با ظهور و شدت بيشترش، مجاهدت بالاتر و كنار زدن بيشتر حجاب يا حجابها را سبب مى‏شود، تا جايى كه دل را به موطن خود برساند.

با اين توضيح فهميديم كه حب قبل از مجاهدت با حب بعد از مجاهدت از لحاظ شدت و ضعف و از لحاظ آثار و لوازم، فرق بسيار دارد، كما اينكه مراتب حب بعد از مجاهدت نيز با يكديگر از نظر شدت و ضعف و از نظر آثار، فرق مى‏كند.

/ 490