بنابراين، اگر به باطن امر نگاه كنيم و حقيقت را كه همان باطن امر است در نظر بگيريم، به اين نتيجه مىرسيم كه گناهان گذشته انسان در باطن امر به صورت گناهان گذشته مطرح نيست و همه آنها به صورت گناهان حاضر مطرح است و همه حضور دارند و انسان آن چهرهها و آن گناه كردنها را در پيشگاه پروردگارش هميشه در همه احوال با چهرههاى ديگر خويش دارا مىباشد.
لامكانى كه در او نور خداست
ماضى و مستقبلش نسبت به توست
هر دو يك چيزند و پندارى كه دو است
ماضى و مستقبل و حالش كجاست
هر دو يك چيزند و پندارى كه دو است
هر دو يك چيزند و پندارى كه دو است
(دفتر سوم مثنوى)
اگر انسان توبه نموده و تصميم بر ترك گناهان گرفته و ديگر مرتكب گناه نمىشود وليكن گناهان گذشتهاش در جاى خود در عالم باطنى وى محفوظ است و با عفو و مغفرت ربوبى از ميان نرفته است؛ هر وقت مشغول عبادت و ذكر و طلب باشد، در باطن و در پشت پرده در همان حال عبادت و ذكر، آن چهرههاى مخالفت با حق را دارا مىباشد، و اگر چه گناه را ترك گفته ولى در عالم باطنى خود از مخالفتها پاك نگشته است و همان مخالفتها و معصيتها جزئى از موجوديت باطنى اوست و مانع عروج و صعود وى بسوى حضرت حق است و همانند زنجيرهايى است كه او را از حركت و قرب باز مىدارد.
اين است سر آنچه در اشارات روايات و أدعيه مأثوره به چشم مىخورد و حاكى از اين حقيقت است كه گناهان انسان مادامى كه مشمول عفو و مغفرت روبوبى نگشته است مانع قبول طاعات و عبادات وى مىگردد.
وقتى زمان و فاصلههاى زمانى و مكانى در آن سو نيست و انسان در همان حال كه پروردگارش را عبادت مىكند چهره مخالفت با او را هم دارد، اين چهره او عبادت او را از حقيقت آن مىاندازد و او آنجا كه مثلا «اياك نعبد» مىگويد، در حال معصيت نيز هست. پيداست كه چنين عبادتى مقبول نمىافتد و به سوى خداى متعال صعود نمىكند، زيرا كه آن چهره، اين چهره را از معنى مىاندازد، و در حال معصيت بودن، در حال عبادت بودن را بىجان و بى روح مىكند. و در اصل، خود انسان با چنين عبادتى بسوى پروردگارش عروج نمىكند، و خود او با چنين عملى مقبول حضرت حق نمىباشد.
قبولى طاعات و عبادات، در حقيقت، قبول شدن خود انسان به عنوان «عبد» در محضر ربوبى است و صعود عمل، در اصل، صعود خود انسان بوسيله عمل است ؛ اليه يصعد الكم الطيب و العمل الصالح يرفعه(آيه 10 سوره فاطر) يعنى «كلمههاى وجودى پاك و نفوس طيبه است كه بسوى خداى متعال صعود مىكنند و عمل صالح است كه آنها را بالا مىبرد».
ضرورت و اهميت طلب عفو و مغفرت در توبه و بازگشت
سالك صادق اگر در آنچه در اين مقام گفته شد بخوبى دقت كند، كاملا در مىيابد كه در توبه و بازگشت، به عنوان يك ركن اساسى ازاركان توبه، بايد از گناهان گذشته خويش شديداً بترسد و خوف اين را داشته باشد كه اگر خداى متعال با رأفت و رحمت خود عطف نظر نكند، و اگر با عفو مغفرت خود آنها را از عالم درونى، و به تعبيرى از وجود او بر طرف ننمايد و او را از آنها پاك نفرمايد، در سير عبودى خود ناموفق و در آخرت هم گرفتار شدايد و عذابهاى دردناك و فوق تصور خواهد بود ؛ و بايد با خوف از اين امر و با اميد به رأفت و رحمت حق در نجات خود بكوشد و با اصرار و تضرع از خداى متعال طلب عفو و مغفرت بكند.
او بايد همه گناهان گذشته خويش و تك تك آنها را در پيشگاه حضرت حق به نظر بياورد و در حالى كه شرمنده است و از طرفى هم مىترسد، به پروردگار خود پناه بياورد و چشم اميد به رحمت او، و طمع در عفو و غفران او داشته باشد و از او طلب عفو كند و بخواهد كه وى را از قيد و بند گناهان گذشتهاش رهايى بخشد و ثقل آنها را از وى بر طرف بفرمايد و از عالم باطنى وى آنها را محو بگرداند.
سالك بايد توجه داشته باشد كه مجسم كردن تك تك گناهان در نظر خود، شرم كردن و ترسيد، و با اين حال به خداى متعال پناه آوردن، و با تضرع و اصرار از او عفو و مغفرت خواستن، از امور لازمه در مقام توبه است و اين كار را بايد ادامه دهد و بداند كه اسرارى در اين امر نهفته است و در جاى خود اگر خدا عنايت كند