سلسله مطالب و اشاره به بعضى از نكات مىگويد: «ففى الفرض عبودية الاضطرار و هى الاصلية و فى الفرع - و هو النفل - عبودية الاختيار» يعنى «پس در عبادت فرض،عبوديت اضطرار هست و آن، عبوديت اصلى است، و در فرع، يعنى مستحب، عبوديت اختيار هست».
سپس بعد از ذكر مطالبى مىگويد: «ففى أداء الفرض أنت له و فى النفل انت لك، و حبه اياك من حيثما أنت له أعظم و أشد من حبه اياك من حيث ما أنت لك» يعنى «پس در اداى فريضه تو براى خدايى و در اداى مستحب براى تويى (خودى)، و محبت خدا نسبت به تو از آن جهت كه تو براى او هستى، بسيار بزرگتر و شديدتر از محبت اوست نسبت به تو از آن جهت كه تو براى تو (خود) هستى».
شايد به لحاظ همين نكته باشد كه مىبينيم در روايات وارده از حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين به اين امر با صراحت كامل اشاره شده است كه اگر كسى نماز قضا داشته باشد، نبايد به نافله بپردازد و خواندن نافله در چنين صورتى چندان مطلوب نبوده و كراهت دارد، و همچنين در باب روزه با داشتن قضاى واجب، نمىشود و يا مكروه است انسان به روزه مستحبى بپردازد. و همينطور در ابواب ديگر فرايض نيز اين موضوع به تناسب مورد و با تفاوت در جزئيات به چشم ميخورد. و در مجموع، اين به جاى خود يك حقيقت است كه فرايض حساب خاصى دارد كه در نوافل و مستحبات آن حساب نيست و باب فرايض، باب ديگر و باب بخصوصى است.
اصلاً بايد توجه داشته باشيم كه نوافل و مستحبات به يك نظر مكمل و تتميم كننده فرايض است و به اين حقيقت در خصوص نوافل يوميه با صراحت در روايت اشاره شده است. و اين بدان معنى است كه اصل در عبادت، همان فرايض، و حقيقت عبوديت در فرايض است، و نوافل و مستحبات براى تكميل نواقصى است كه در مقام عمل به فرايض از ناحيه قصور انسان پيش مىآيد، آن هم براى هر كسى متناسب با منزلت عبودى و مرتبت توحيدى وى. (دقت شود).
اينكه گفتيم فريضه اصل در عبوديت و حقيقت آن بوده و راه فناء مىباشد يكى از اسرار موجود در فريضه است، و اما اسرار ديگر موجود در آن و همچنين، اسرار خاص هر كدام از فريضهها و حقايق و بواطن هر يك از آنها، باب جداگانهاى است و هر كسى را خداى متعال عنايت بكند، از آن اسرار تا حدودى كه صلاحيت دارد با خبر مىگرداند ؛ ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء من عباده و نيز براى هر يك از نوافل و مستحبات هم اسرار خاص و باطن بخصوصى وجود دارد.
غير اين معقولها، معقولها
يابى اندر عشق بافروبها
يابى اندر عشق بافروبها
يابى اندر عشق بافروبها
(دفتر دوم مثنوى)
فريضه فائته، نقصانى در نشئه عبوديت انسان در باطن امر است
هر يك از فرايض و تكاليف واجبه الهى، در نشئه عبوديت انسان در باطن امر، و بلحاظى در موجوديت اخروى و حيات طيبه وى نزد پروردگار، نقش بخصوص و جايگاه خاصى دارد. مجموع فرايض تشكسل دهنده نشئه عبودى يا عالم باطنى و اخروى انسان است و نشئه عبودى يا عالم آن سويى او كه در حقيقت همان موجوديت آن سويى و همان حيات طيبه اوست. با فرايض عبودى قوام مىيابد و به تعبيرى، باطن و يا صور باطنى و آن سويى فرايض است. (دقت شود).
صور باطنى فرايض است كه نشئه عبوديت انسان را در باطن امر و در محضر حضرت حق به وجود مىآورد و موجوديت و عالم باطنى و اخروى وى را مىسازد. هر يك از فرايض با صورت باطنى مخصوص به خود، در تشكيل و تكوين اين نشئه و اين عالم، نقش خاص خود را دارد و اگر تحقق نيابد، نقصانى در اين نشئه و در اين عالم به وجود مىآيد. (تأمل شود).
فرض بودن امرى براى انسان از جانب ربوبيت، مسئله سادهاى نبوده و آنچنان كه بعضيها يا اكثر افراد فكر مىكنند نيست. و شايد همين سطحى فكر كردن وساده گرفتن مسئله است كه موجب مسامحه بعضيها و يا اكثر