يعنى «پروردگار من، پروردگار من پروردگار من، اعضا و جوارحم را بر خدمتت قوى بدار، و قلبم را بر اينكه تو را قصد كنم محكم بگرداند، و جدى بودن در خشيت از تو، و دوام پيوستن به خدمتت را به من عطا بفرما، تا من هم در ميدانهاى سبقت كنندگان به سوى حضرتتت سبقت كنم، و در جمع پيشتازان به جانب تو شتاب نمايم، و در زمره مشتاقان به قرب تو من هم اشتياق بورزم، و نزديك شوم به تو، نزديكى مخلصان».
در خصوص اين جملات نيز توضيحى نمىدهيم. همين قدر مىگوييم، مسئله «طلب» از اين جملات به وضوح بر مىآيد.
3- در مناجات الراغبين امام سجاد صلوات الله عليه مىخوانيم:
«أسئلك بسبحات وجهك و بانوار قدسك و أبتهل اليك بعواطف رحمتك و لطائف برك ان تحقق ظنى بما اومله من جزيل اكرامك و جميل انعامك فى القربى منك و الزلفى لديك و التمتع بالنظر اليك وها أنا متعرض لنفحات روحك و عطف و منتجع غيث جودك و لطفك فار من سخطك الى رضاك...».
يعنى «اى خدا، از تو درخواست مىكنم به جلال وجه تو، و به انوار قدس تو، و به سوى تو ابتهال مىكنم به عواطف رحمتت، و به لطايف احسانت، اينكه اميد و آرزوى مرا تحقق بخشى به اكرام بزرگ و انعام زيبايت، و مرا به قرب خود برسانى، و به نزد خود راه دهى، و با نظر به رويت بهرهمند كنى. و اينك من خود را در معرض نفحات جذب و عطف تو قرار داده و آن را انتظار دارم، و چشم به باران جود و لطف تو دوختهام، و از غضب و روى گردانى تو، به خشنودى و رضاى تو پناه آوردهام...».
بخوان و تأمل كن، و ببين حضرتش اميد و آرزوى چه چيز را دارد؟ وخواست خود را چگونه مطرح مىكند؟ و چه مىخواهد؟ و ببين آيا «طلب» لقاء و شهود را در اين گفتار به روشنى نمىيابى؟! مخصوصاً لسان آن حضرت در اين مقام را به خوبى مورد دقت قرار بده كه چگونه است؟ و توجه داشته باش كه لسان، لسان تملق در مقام «طلب» است، و نيز لسان خوف و نگرانى از هجران و حرمان، و ترس از رد و خسران.
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز كنيد
چو يار ناز نمايد شما نياز كنيد
چو يار ناز نمايد شما نياز كنيد
(حافظ)
سپس در قسمت ديگر همين مناجات، يعنى در اواخر آن بخوان كه مىگويد:
«... و افداً الى حضرة جمالك مريداً و جهك طارقاً بابك مستكينا لعظمتك و جلالك...».
يعنى «آمدهام به درگاهت در حالى كه... و در حالى كه مسافر به سوى حضرت جمال تو مىباشم، و اراده كننده روى تو، و در رحمت تو را مىزنم، و خاضع و شكسته در برابر عظمت و جلال تو...».
ببين جمله «و افداً الى حضرة جمالك» چه مىگويد؟ و جمله مريداً و جهك چه معنايى دارد؟ و جملات بعدى كه بعد از اين دو جمله آمده است يعنى چه؟ طالبان را به خواندن و دقت كردن در همه اين مناجات، و نيز، به دقت در «مناجات المريدين»، «مناجات المحبين»، «مناجات المفتقرين»، «مناجات العارفين»و ساير دعاها و مناجاتها توصيه، وبر آن تأكيد مىكنيم.
و در آخر بايد بگوييم كه اگر سكى به آيات و روايات و دعاها دقيقاً نظر كند، چنين نتيجه مىگيرد كه نه تنها مسئله «طلب» به وضوح از آنها بر مىآيد، بلكه اين حقيقت هم استفاده مىشود كه هر كس «طلب» دارد، زنده است، و آن كه از «طلب» در غفلت و حرمان است، او مردهاى بيش نيست، يعنى او از حيات سعيده، و از حيات طيبه طالبان كه حيات انسانى، و حيات واقعى است، محروم مىباشد. شرح اين موضوع، بسيار طولانى است، و به جاى خود موكول مىشود.
هر آن كسى كه درين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتواى من نماز كنيد
بر او نمرده به فتواى من نماز كنيد
بر او نمرده به فتواى من نماز كنيد
(حافظ)
اسوههاى طلب
گفتيم قرآن كريم در مقام دعوت به «طلب» و ترغيب به آن، اسوههاى «طلب» را نيز به انسانها معرفى