«پروردگارا، كيست كه حلاوت محبت تو را چشيده باشد و سپس غير تو را طلب كند؟!».
حافظ گويد:
4- در مراحل اوليه حب حق، به حكم جذبه و انجذاب، سالك بسوى تهجد و شب زندهدارى كشيده شده و خلوت در شب براى او حساب خاصى پيدا مىكند.
خداى متعال به حضرت موسى، عليه السلام، وحى فرمود كه: «يا بن عمران كذب من زعم انه يحبنى فاذا جنه الليل نام عنى، أليس كل محب يحب خلوة حبيبه...».(جامع السعادات، ج 3، ص 150) يعنى «اى فرزند عمران، دروغ مىگويد آن كس كه گمان مىكند مرا دوست مىدارد، در حالى كه وقت شب مىرسد، به خواب مىرود. مگر نه اين است كه محب صادق خلوت با محبوب را دوست دارد؟!...».
اينها قسمتى از آثار و احكام مراحل اوليه حب است كه ذكر نموديم. غير از اينها هم آثار و احكامى هست كه بلحاظ مراعات جانب اختصار از ذكر آنها صرف نظر كرديم.
در مجموع، در مراحل اوليه ظهور حب در باطن، سالك از حالت اقبال به حضرت حق برخوردار بوده و به تعبيرى، در حال انابه مىباشد. هر چه حب در باطن او شدت پيدا كند، اقبال به حق و انا به نيز كاملتر مىرگدد و وى از بركات انابه كه در آيات و روايات و ادعيه به آنها اشاره شده است، بهرهمند مىشود.
تذكر اين نكته لازم است كه مراحل اوليه حب حق به جاى خود داراى مراتب مىباشد و آثار و احكام هر مرتبهاى به تناسب آن خواهد بود.
حب حق در اواسط، و به تعبيرى، حب حق در مراحل اشتداد آن، كه در اواسط سلوك و بعد از بر طرف شدن حجب ظلمانى در دل سالك به ظهور مىرسد، آثار و احكامى را به دنبال دارد كه از آن جمله است:
1- سالك در اواسط حب، به حكم اشتداد حب، راه يافتن اغيار به دل، اشتغال دل به اغيار، و غفلت از حضرت مقصود را جرم بزرگ و جفا مىبيند و در كنار زدن اغيار از دل، و در راه ندادن به آنها سخت مىكوشد و به خود اجازه اين را نمىدهد كه خانه دل، منزل اغيار و محل تردد آنها باشد، تا جناب او به دل اقبال كند و دل بيت المعمور او گردد؛ و عهد نا الى ابراهيم و اسماعيل ان طهر ابيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود. (آيه 125 سوره بقره). و در حقيقت، او خود با عنايت خاصهاش دل سالك را بسوى خود مجذوبتر مىگرداند و اغيار را از آن دور مىسازد.
در دعاى عرفه حضرت سيدالشهدا، صلوات الله عليه مىخوانيم كه: «و أنت الذى أزلت الاغيار عن قلوب أحبائك حتى لم يحبوا سواك و لم يلجئوا الى غيرك»يعنى «پروردگارا، و تويى كه اغيار را از دلهاى احباى خود كنار زدهاى، تا جايى كه غير تو را دوست نداشته و به غير تو پناه نبرند».
(دفتر سوم مثنوى)
2- سالك در اواسط حب، به اقتضاى حب شديد، انس خاصى به حضرت حق دارد، انسى كه در توصيف و تعريف نيايد و در تصور نگنجد، و انس كه اشتياق به قرب و لقاء را شدت مىبخشد و زبان سالك را براى نيل به جوار حضرت مقصود وشهود وجه او به تملق مىگشايد، تملقى كه مخصوص مشتاقان و ارباب انس است - و در اصل، اوخود با جذب شديد دل را مجذوب و به خود مأنوس مىگرداند، و زبان را به تملق مىگشايد.
در دعاى عرفه مىخوانيم كه:«يا من اذاق أحبائه حلاوة المؤانسة فقاموا بين يديه متملقين» يعنى «اى خدايى كه به احباى خود حلاوت انس را چشانيدى، پس در برابر تو زبان به تملق گشودند».